چند سالی ست که فکر من مشغول این سوال شده است که گذشته امت اسلامی چگونه بوده است و چگونه شده است . در پاسخ میتوان گفت در خلال این یک قرن و بلکه نصف قرن، امت اسلامی به کلى تغییر کرده و انگار هیچگاه وجود خارجى نداشته است.

-مصدر دریافت تغییر یافت و دیگر اسلام مصدر نیست و خدا و فرستاده ایشان (صلی الله علیه و آله و سلم) مصدر به شمار نمی روند بلکه تمدن اروپایی مصدر شد و به عنوان الگوی مطلوب برای دریافت و تقلید از او قرار گرفته است. دیگر اینجا در دل ها کلام خدای تبارک و تعالی پژواکی ندارد که می فرماید:

"أ فَحُکْمَ الْجَاهِلِیَّةِ یَبْغُونَ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُکْماً لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ‌" (مائده/ 50)
"آیا (آن فاسقان از پذیرش حکم تو بر طبق آنچه خدا نازل کرده است سرپیچی می کنند و) جویای حکم جاهلیت (ناشی از هوی و هوس) هستند؟ چه کسی برای افراد معتقد بهتر از حکم خدا حکم می کند؟"

-بلکه در نظر بردگان غرب (آنانی که تهاجم فرهنگی قلب و فکرشان را ربوده است)، بزرگداشت تمدن غربی به جای آنکه جاهلیتی قلمداد شود که کفر محسوب گردد، به مصدر تبدیل شده است  و اسلام در تصور آنان عقب ماندگی، کهنه پرستی، وحشی گری و فساد است.

-از حجاب زنان مسلمان به زندان و تاریکی تعبیر می شود! و لخت شدن او در خیابان ها پیشرفت و آزادی نام گرفته است.

-الحاد و کفر و تمسخر به کتاب خدا و سنت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) عنوان ""آزادی فکر و اندیشه" قرار گرفته است و خروج از اسلام و انتساب به غرب! به رتبه و علامتی تبدیل شده که بردگان غرب به آن مباهات می ورزند.

-سپس "مذاهب فکری" وارد شدند:
.ملی گرایی
.قوم پرستی
.سکولاریسم
.کمونیسم
.دموکراسی
.و...
تا از یک طرف به جای اسلام فکری بدیل باشند و از طرفی دیگر، امت را شدیدا متفرق سازند تا دشمن راحت تر بتواند آن را نابود کرده و ببلعد! در حالی که قبلا بلعیدنش در حالت اتحاد امت زیر پیوند اسلام بر او دشوار آمد، هر چند از وحدت سیاسی به معنای صحیح اش برخوردار نبود اما در حالت ""کف روی سیل"" بودن یک امر منطقی است و غیر از آن انتظاری نمی رود.

حال با این وضع چه انتظاری از این بردگان به ظاهر مسلمان میتوان داشت؟ تغییری بنیادین یا رفتاری دگر اندیشانه؟