سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
تدبر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
خبرنامه
 
آمار وبلاگ
  • کل بازدید: 237774
  • بازدید امروز: 30
  • بازدید دیروز: 22
  • تعداد کل پست ها: 198
درباره
مجاهد[363]

اینجا دغدغه های ذهنی یک طلبه بیان میشود .... طلبه ای از نسل نو که باور دارد دین تنها راهگشای طریق انسانیت است و لاغیر ...اما با تمام این وجود ما متهمیم ... آقا جان ! ما متهمیم ، ما را در یاب !!!

جستجو
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
صفحات مجزا
لوگوی دوستان
وصیت شهدا
وصیت شهدا
کاربردی



ابر برچسب ها

 استادم قبل از ورود به حوزه،دانشجوی رشته دانشگاهی ادبیات فارسی بود ایشان در حوزه و موسسات وابسته به حوزه تدریس ادبیات فارسی و روش تحقیق هم داشتند. وی می گفت روزی یک از طلاب خارجی که فارسی را کاملا خوب خوب یاد نگرفته بود می خواست اعتراض به نمره ورقه امتحانی اش کند به جای این که بگوید متوجه نشدید .می‌گفت استاد شما این جا را نفهم شدید.







روحانی ای که روحانی حج است به دوستش که سال هاست ازدواج کرده و بچه دار نمی شود می گفت : از من نخواه برایت دعا کنم من هربار در حج و برای تو دعا کردم خدا به خود من بچه می دهد پس دیگه از من نخواه برایت دعا کنم والا من وضع مالی چندان خوبی ندارم با این همه بچه باید چه کنم برو از کس دیگری بخواه برای تو دعا کند . چون دعای های من در حق تو برای خودم مستجاب میشه







برخی افرادی که پای سخنان روحانیون حاضر می شوند برای استفاده نمی آیند در واقع برخی افراد دستگاه ارسال پارازیت سیّارند.اگر روحانی نتواند این افراد را شناسایی و خاموش کند ممکن است وقت خود را از دست بدهد، اعصاب خود و دیگران را خورد کند و شبهات زیادی به مخاطبان القاء شود. داستان زیر را بخوانیم:

حاج آقا وسط بحث بود که فردی دست بالا برد و گفت: ببخشید اسم زن شیطان چیه؟

حاج آقا که فهمید او قصد اذیت دارد و نه فهم. گفت: خب عزیز دلم من که نمی تونم اسم ناموس مردم را رو منبر جلوی این همه نا محرم ببرم. تشریف بیاورید تا آهسته به خودتان بگم.

مردم او را تشویق کردند که بلند شود و برود پاسخ را بشنود و او با اصرار مردم بلند شد و نزد حاج آقا رفت. حاج آقا خم شد و در گوش او گفت تا چشم فضول معرکه کور.

بعد بلند گفت صلوات بفرستید و او را راهنمایی کرد که برود بنشیند.

مردک بیچاره که یکه خورده بود و شوک سنگینی بهش وارد شده بود آمد نشست. برخی از اطرافیان از روی کنجکاوی آهسته پرسیدند: اسمش چی بود.

گفت: هرکی می خواد خودش زحمت پرسش را تحمل کند.








یک معلم یا ....دایره ارتباطی اش با افراد زیاد وسیع نیست. یک روحانی با پیر و جوان، شاد و شنگول، غمدیده و داغدیده، کارگر و کشاورز و مهندس و...سر و کار دارد.

یکی از منبری ها درباره این که مبلغ گاهی ناچار است با افرادی معاشرت کند که با او تفاوت فرهنگی زیادی دارد و این کار از شخصیت های رشد یافته و انعطاف پذیر و هدممند ساخته است،می گفت: یک مبلغ  رفته بود در یک روستای دور افتاده، میزبان کمی خوراکی برای روحانی آورد ولی بچه میزبان از خوردن آنها سیری نداشت او برای این که مهمان نوازی کند و مانع خوردن بچه اش شود گفت: از اینها نخورها اینها اَنِ مال حاج آقا است.







روزی در کلاس یکی از چهره های ماندگار روان شناسی بودیم به مناسبتی ایشان رو کردند به یکی از روحانیون و گفتند ببخشید این عبای روحانیون چه قیمتی است؟ ایشان گفتند: عبا از 7 هزار تومان هست تا هفتاد هزار و بالاتر، بستگی به شأن و وضع اقتصادی انتخاب می شود. ایشان گفتند: برادر من آمریکا زندگی می کنند بارها به من گفته است که با عبا از نماز آرامش بیشتری کسب می کنم و من هم نمی دانم از کجا باید تهیه کنم. دوست مان گفت: برای شما تهیه می کنم فقط می مونه اندازه آن. استاد گفت: این همه زحمت بکشید بعد اندازه نباشد. یکی گفت همه ما بلند می شویم می ایستیم شما بگویید برادرتان قدشان با کدام یک از ما یکی است. استاد این طرح را پسندید. بعد استاد خواست پول آن را بدهد آن روحانی گفت حالا بعدا حساب می کنیم بعد عبایی تهیه کرد و به استاد داد و گفت: این هدیه ما به برادرتان است







یک روحانی موفق برای یک جلسه سخنرانی به غیر از اندوخته های ذهنی قبلی ساعت ها مطالعه می کند. همان گونه یک باغبان است که برای کاشتن گیاه و به ثمر رساندن آن نیاز به شرایط ویژه آب، هوا، نور، کود و...دارد سخنران نیز باید شرایط تبلیغ موفق؛ «مخاطب و نیاز شناسی»،« روش شناسی»،«زمان شناسی»،« مکان شناسی»، «زبان  و واژه شناسی»،« ارتباط شناسی»، «آسیب شناسی»  و« ارزیابی و پیامد شناسی» را در نظر گیرد. فن خطابه هم علم و هم هنر است.

گاهی شرایط و عوامل مختلفی مانند ناراحتی مزاج، استرس های درونی ( میگرن، یادآوری تجارب تلخ و..) بیرونی( بدهی، مرگ عزیزان، و...) می تواند بر گفتار سخنران وگوینده اثر بگذارد. گویند سخنرانی شعری را آماد کرده بود که ابتدای سخنرانی اش بخواند وقتی مصرع اول را خواند متوجه شد که ادامه شعر را فراموش کرده است او از لطایف الحیل فن خطابه اش کمک گرفت و بدون این که خود را ببازد سخنرانی را مصرع ساختگی اش  را این چنین ادامه داد:

اول قرار نبود که عاشقان را بکشند( ادامه شعر یادش نمی آمد دوباره تکرار کرد بلکه یادش بیاید) اول قرار نبود که عاشقان را بکشند باز هم یادش نیامد بنابراین مصرعی ساخت و گفت بعداً قرار شد که عاشقان را بکشند.

 







            

موج گرانیهای چند ماهه اخیر ملموس تر از آن است که نیازی به گفتن داشته باشد هر کسی که در این جامعه زندگی کند با یکبار خرید میتواند این مساله را متوجه شود،  رشد صعودی قیمتها در برخی از کالاها روزانه  و در برخی بصورت هفتگی است طلبه ها هم مانند نود و نه درصد مردم این مساله را درک ولمس کرده اند اما براستی طلبه ها با گرانی چگونه دست و پنجه نرم میکنند؟

طلبه های شاغل: برخی از طلبه ها شاغل هستند و مانند مردم متوسط زندگی میکنند آنها ممکن است پس از سالها توانسته باشند خانه ای خریداری کنند و حقوقی نسبی دریافت کنند ، گرانی گرچه بر این بخش از طلاب هم فشار می آورد اما فشار بر آنها شدید نخواهد بود ممکن است آنها بخشی از خواسته های خود را کنار بگذارند و در این وضعیت به خواسته ها ونیازهای ضروری اکتفا کنند.

طلبه های در حال تحصیل: بخش زیادی از طلبه های عموما جوان حوزه ، در حال تحصیل هستند شهریه ای در حد دویست تا دویست و پنجاه هزار ریال( مخصو ص طلاب متاهل) به آنها داده میشود آنها درآمد دیگری ندارند خانه ای هم ندارند و مانند بسیاری از جوانان مستاجر هستند برخی از آنها یک یا دو فرزند هم دارند ، گرانی بشدت این دسته از طلاب را که تعداد متنابهی هم هستند تحت فشار قرار داده است رشد قیمت اجاره بهای خانه در قم به اندازه ای است که برخی از طلاب را با مشکل اساسی مواجه کرده است برخی از صاحبخانه ها که فشارهای زندگی را حس کرده اند تصمیم گرفته اند تا این مبالغ را با اجاره بالا تامین کنند طلبه های جوان که این مبالغ بالا را ندارد چاره ای ندارد جز اینکه در خانه هایی که در حد وشان خود نیست سکونت کند یا مجبور هستند چند قطعه طلای همسر خود را که یادگار ازدواج آنهاست بفروشند ، برخی از طلاب وامهایی را از بانکها میگیرند که خدا میداند چگونه میتوانند قسط آن را بپردازند ، سبد غذایی آنها نیز با مشکل اساسی مواجه شده است طلبه ای که سالانه بیشتر از دو سه کیلو گوشت مصرف نداشته است مجبور است انصراف خود را از این مقدار نیزاعلام کند حال اگر از خود او بگذریم معلوم نیست همسر و فرزند او چه گناهی دارند.

واکنش علما: گرانیهای اخیر با واکنش برخی از علما نیز مواجه شده است، آیت الله صافی گلپایگانی گرانیها را باعث آزردگی قلب آقا امام زمان عج دانسته بود، آیت الله یزدی دبیرجامعه مدرسین حوزه با ارسال نامه ای کم رمق ابراز نگرانی اساتید حوزه را به رئیس جمهور رسانده بود، آیت الله سیداحمد خاتمی هم گفته بود که مردم بخاطر ایستادگی در مقابل دشمن در مقابل گرانیها اخ هم نگویند این اظهار نظر واکنشهایی  زیادی را بدنبال داشت که البته ایشان با گله از رسانه ها تاکید کرده بود که گفته های وی تحریف شده است ، آیت الله مکارم شیرازی هم راه حل گذر از این مساله را ساده زیستی دانسته بود. البته معلوم نیست که طلبه هایی که ساده زیست هستند باید چه کنند. برخی از علمای دیگر با وجود ناراحتی از وضع موجود ترجیح داده اند نظرات خود را در جمع های خصوصی ابراز کرده و در محافل عمومی سکوت پیشه کنند.

واکنش طلاب: برخی از طلاب برای جبران این وضعیت مجبور شده اند به کارهای نیمه وقت و پاره وقت رو آورند مثلا برخی در موسسات بصورت ساعتی کار میکنند البته با دستمزدی بسیار ناچیز ، برخی از طلاب که ماشین دارند سعی میکنند بخشی از روز را به مسافرکشی بپردازند که ممکن است این کار مخفیانه و بدون اطلاع خانواده انجام گیرد ، یکی از علما هم که معمولا دستی در توجیه برخی اشتباهات دولتمردان دارد در جلسه ای به طلاب توصیه کرده بود که طلاب بصورت متعدد به تبلیغ بروند تا بتواند هزینه های زندگی را تامین کند .
 در جلسات خصوصی طلاب، بحث گرانی بسیار داغ است و در هرجلسه ای این مساله مطرح میشود. نگرانی انها از دو جهت است : اول اینکه این گرانیها که خود نیز ان را بخوبی وبیشتر از مردم هم لمس میکنند با مردم چه میکند با این نارضایتی های مردم چه باید کرد آیا چاره ای برای این کار نیست و دغدغه دوم طلاب نیز در زمینه زندگی خود طلاب است برخی از طلبه ها دوست دارند که این مساله را توجیه کنند اما اکثر طلاب در بحث گرانی مانند مردم فکر میکنند و از این ماجرای تلخ مینالند. معلوم نیست که طلبه هایی که زندگی آنها به سختی میگذرد چگونه میتوانند در ادامه تحصیل موفق باشند.  گرچه نحوه زندگی طلاب ساده است و برخی از آنها به تحمل مشکلات عادت کرده اند اما تا چه حدی میتوانند تحمل کنند وچرا باید تحمل کنند خصوصا خانواده آنها.







یکی از طلاب که لباس روحانی ندارد می گفت پشت چراغ قرمز بودم تو آینه دیدم یکی از دوستان معمم و روحانی ام پشت سرم است ولی او متوجه من نبود چراغ سبز شد و من ایستادم تا او را متوقف کنم پلیس به من گفت:

چرا حرکت نمی کنی؟!

گفتم: می خوام حال حاج آقا که پشت سرم است را بگیرم موافقید ؟

آقا پلیسه هم که از خداش بود برق در چشمانش درخشید و با لبخند جواز را صادر کرد و من ایستادم و حاجی بوق می زد که برو. من عمداً ایستادم. لحظات آخر با سرعت رفتم تا حاج آقا آمد حرکت کنه چراغ دوباره قرمز شد.








سلام....ببخشید....میرید حرم؟...بله...سریع سوار شو که دارم حرکت میکنم...بالاخره سوار شدم....حرکت به سوی حرم عشق...چه لذت بخش بود...توی فکر و رویای خودم بودم،تو فکر حرم و عشق و صفا که یدفعه با صدای کنار دستیم به خودم اومدم....با پای شکسته شروع کرد به گفتن:یه پیکان دارم مدل 75 ،دومیلیون هم نمی ارزه،رفتم بیمه اش کنم گفتن یک و نیم باید جریمه بدی....آخه چرا پول زور؟ماشین خودمه دوست داشتم بیمه نکنم ، اگرم خسارت بهم وارد می شد خودم تحملش میکردم،به هیچکس هم ربطی نداره که بیمه نکردم!!!مثل این پام میمونه،اگه گچ نگیرم خودم درد میکشم دیگه چه ربطی به دیگران داره؟بعد ادامه داد که:کارمند آموزش و پرورشم،سرایدار یک مدرسه، قرار شد معوقه هامون رو بدن اما هنوز ندادن،آخه این چندر غاز چیه که میخوان...... !!!؟؟؟، بنده خدا دید قیافه ام به روحانیون میخوره .....وشایدم مسئولها!!!اومد کنارمو ناراحتی هاشو خالی کرد.....منم به رسم وظیفه و مردانگی حرفش را انتقال دادم....امیدوارم آنها که باید کاری کنند در خواب خرگوشی نباشند!!!







http://www.asriran.com/files/fa/news/1389/4/12/141482_538.jpg

سال چهارم حوزه استادی داشتیم که تحصیل کرده فرانسه در رشته پزشکی بود و بعد حوزه آمده، روی نظم و سخت کوشی حساس بود هرکسی در یک جلسه غیبت می کرد جلسه بعد او را به کلاس راه نمی داد و می گفت برو پیش مسئول مدرسه -که سخت گیر بود-  مجوز کتبی بگیر و بیا. او از آنها درس می پرسید اگر می گفت دیروز غائب بودم می گفت عذر بدتر از گناه نیاور. غایب بودی باید از دوستانت درس را یاد می گرفتی.

یک روز طلبه ای با یک جعبه شیرینی آمد.

استاد به او گفت: دیروز نبودی؟!

آن طلبه گفت: دیروز مراسم عقد داشتم.این هم شیرینی که خدمت تون آوردم.

استاد گفت: مبارک باشه و دست تون درد نکنه تا بچه های کلاس مشغول خوردن هستند. بلند شو برو از مسئول مدرسه مجوز بگیر و بیا.

* روزی در حالی که طبق معمول درس روز قبل را به شکل تصادفی می پرسید گفت: من سخت گیرم؟

گفتیم: بله

گفت: نمی خواهم شما آخوند جهنمی شوید.

گفتیم: آخوند جهنمی ؟

گفت: بله این اصطلاح من است.

آخوند جهنمی به آخوندی می گویند که مردم یا مراکز دانشگاهی می گویند جهنم، فلان آخوند را دعوت کنیم و این زمانی است که از همه آخوندهای باسواد دعوت شده است ولی آنها به دلیل پر بودن برنامه و وقت شان دعوت را قبول نکرده اند.

کار این استاد من را به یاد شعار یکی از اساتید عرب زبان(ابو زهراء) که کمپانی ادب و تواضع بود  می اندازد که مرتب می گفت: "حوزوی لیس بفُوضوی"؛ طلبه هرج و مرج و بی نظم نیست.






صفحات :
|  <  1  2  3  4  5  >>  >  |