به حسن و برادرانش این توصیه را مینمایم که همیشه سعی کنند در خط رهبری حرکت کنند و از آن منحرف نشوند که خیر دنیا و آخرت در آنست و بدانند که ایشان موفقیت اسلام و نظام و کشور را میخواهند.هرگز گرفتار تحلیلهای گوناگون نشوند که دشمن در کمین است! امروز باید در کنار نظاممان پشت سر رهبری قرار بگیریم. رهبر ما شاگرد امام است. رهبر ما از چهرههای شناخته شده انقلاب که سالیان سال در زندانهای رژیم سفاک پهلوی به سر برده.هیچکس حق شکستن حریم رهبری را ندارد. حرمت رهبری نظام اسلامی، از اصول خدشه ناپذیر انقلاب اسلامی ماست. همه باید به دستورات رهبری عمل کنند.
متاسفانه بار دیگر دشمنان اسلام دست به توطئه های کثیفی زده است. تازگی ها ایمیلی حاوی این اخطار به دست بنده رسید که لازم دیدم تا همه رو مطلع کنم تا به هنگام خرید به اجناس دقت بیشتری مبذول فرمایند:
برای دیدن عکس در ابعاد بزرگتر؛روی آن کلیک کنید
*دوست عزیز و گرامی انسان ساکت در مقابل باطل شیطان لال و اخرس می باشد*
*این کفش در فروشگاههای کفش به فروش می رسد در حالی که به طور عمد روی آن
نقش و کلمات ( الله - محمد - الاسلام) نگاشته شده *
* چون شرکت **فلای فیت** مرکزش در هیوستن/ آمریکا می باشد *
*خداوند به شما اجر جزیل عنایت خواهد کرد *
*به قیمت کفش لطفا توجه کنید*
*خواهش می کنم که این را منتشر کنید*
*تا توطئه این شرکت به خودش برگردد و شکست سختی بخوردبه یاری خداانشاء الله تعالی
**الساکت عن الحق شیطان أخرس*
1-می گفتند علی(ع) سخت گیر است و راست می گفتند، علی سخت گیر بود. اما این، فقط نیمی از واقعیت بود و این واقعیت نیمه دیگری هم داشت که ناگفته می گذاشتند و می گذشتند. علی به چه کسانی سخت می گرفت؟! آن کودک یتیم را که بر پشت خود می نشاند و به دست و زانو راه می رفت تا غم بی پدری از دل او بزداید. وقتی می شنید که حرامیان، خلخال از پای آن دخترک مسیحی ربوده اند، چهره به آتش سوزان تنور نزدیک می کرد و می فرمود؛ اگر کسی از این غصه بمیرد بر او ملامتی نیست. شب هنگام کیسه نان و خرما به دوش می کشید و پنهان از چشم این و آن در کوچه های تاریک می خزید تا هیچ تهی دستی سر گرسنه بر بالین نگذارد. در نخستین روزهای بعد از خلافت ظاهری، تعدادی از خواص آلوده به چرب و شیرین نزد علی(ع) آمده و او را ملامت کردند که چرا بیت المال را به تساوی تقسیم می کند؟! و به اشراف و خواص، سهم بیشتری نمی دهد؟! و حضرت خروشیده و گفته بود؛ آیا از من می خواهید با ستم کردن در حق مردمی که بر آنها حکومت دارم، در پی پیروزی باشم؟ به خدا سوگند هرگز دست به این ظلم نمی آلایم. اگر این اموال متعلق به خود من هم بود، همه را یکسان در میان مردم تقسیم می کردم، چه رسد به آن که، این اموال، مال خدا و بیت المال است. و...
به قول جرج جرداق نویسنده مسیحی کتاب «صوت العداله الانسانیه»، این همه که از فضایل و مردم دوستی علی(ع) آمده است- و همین اندازه نیز بیرون از اندازه و شمار است- فقط اندکی از بسیارها و قطره ای از اقیانوس بی کران علی است. جرداق در توضیح این نظر خود به واقعیت تلخی اشاره کرده و می گوید؛ بسیاری از فضیلت های علی(ع) را دشمنانش به کینه و دوستانش به تقیه، ناگفته گذاشته و گذشته اند.
علی سخت گیر بود. راست می گفتند ولی نمی گفتند که علی بر چه کسانی سخت می گیرد؟ علی سخت گیر بود، اما نه با مردم، بلکه از یکسو با کارگزاران حکومت که وظیفه آنان را خدمت به خلق خدا می دانست و می فرمود؛ آنها، یا برادران شما هستند در دین و یا برابر با شما در خلقت. و از دیگر سو به خواص آلوده، صاحبان ثروت های نامشروع، مفت خورها، زورگویان و همه کسانی که از این قماش بودند، سخت می گرفت. همین طیف از آلودگان و زیاده خواهان بودند که از سخت گیری مولای مظلوم ما در هراس بودند و اضطراب خود از عدالت علی را به حساب نگرانی مردم! می نوشتند.
2- در مقابل امیر مومنان(ع) سه جریان به تخاصم و دشمنی صف کشیده بودند. ناکثین- اصحاب جمل نظیر طلحه و زبیر- که برخی از آنان علی را می خواستند، اما «بی عدالت»! و مارقین- خوارج- که عدالت را بی علی(ع) جستجو می کردند و قاسطین- معاویه و دار و دسته اش- که نه علی را می خواستند و نه عدالت را. این هر سه جریان اگرچه تابلوی اسلام برافراشته بودند اما، با مولای ما علی(ع) تنها به این علت که اسلام ناب محمدی(ص) را نمایندگی می کرد و بر «عدالت علوی» که ترجمان بی کم و کاست «عدالت نبوی» بود، اصرار می ورزید، به مخالفت و کینه توزی برخاسته بودند. نکته عبرت انگیز و درس آموز آن که به گواهی بی چون و چرا و خالی از ابهام تاریخ، ناکثین و مارقین، نه فقط در دوران پرماجرای حضرت امیر(ع) بلکه در تمامی دوران ها، به خدمت قاسطین درآمده و ساز آنها را کوک کرده اند. طلحه و زبیر از ناکثین در فتنه جمل به نمایندگی از معاویه در مقابل علی(ع) صف کشیدند، شمر که در کربلا، بیشترین رذالت را در حق فرزند پیامبر خدا(ص)، روا داشت، از خوارج و جانباز! جنگ صفین بود و ابن ملجم مرادی نیز.
چرا راه دور برویم؟ مگر در جریان فتنه 88، افرادی نظیر کروبی، خاتمی، موسوی و شمار دیگری از عوامل اصلی فتنه، مجموعه ای ناهمگن از ناکثین و مارقین نبودند که در آغاز مانند اسلاف خود، به «راستی» یا به «تظاهر» داعیه خط امام(ره) و اسلام ناب داشتند ولی نهایتا در اردوگاه تابلودار قاسطین زمان یعنی مثلث شوم آمریکا و اسرائیل و انگلیس به خدمت گرفته شدند؟! این جماعت، در حالی که ابتدا مدعی خط امام(ره) بودند در جریان فتنه، آشکارا به حضرت امام اهانت کردند، ساحت مقدس امام حسین(ع) را پاس نداشتند، به نمایندگی از آمریکا و اسرائیل به روی اسلام ناب خنجر کشیدند و با جرثومه های فساد و تباهی نظیر منافقین و بهایی ها و مارکسیست ها و سلطنت طلب ها و عبدالمالک ریگی ها و... در یک صف ایستادند؟! و...
3- اینجا آوردگاه صفین است. روز نهم صفر سال 73 هجری. دیشب نبرد سختی درگرفته است و دقایقی بعد از غروب آفتاب، اگرچه «عمار» 39 ساله و یار باوفای پیامبر و علی به شهادت رسیده ولی سپاهیان معاویه با تحمل شکستی سنگین رو به هزیمت نهاده اند و تمام دیشب را، از بیم حمله امروز در اضطراب به سر برده اند تا آنجا که ناله های برخاسته از وحشت آنان به زوزه سگان شبیه بود و از این روی، آن شب را «لیله الهریر»- شب زوزه سگ ها- نامیده اند. امروز اما، نبرد از ساعتی پیش آغاز شده بود و مالک اشتر، سپهسالار سپاه علی(ع) دل قشون شام را شکافته و به خیمه سیاه معاویه- شبیه کاخ سفید امروز- نزدیک شده بود. اما سپاهیان معاویه به حیله عمروعاص قرآن ها را بر نیزه کرده و علی(ع) در پی این ترفند که در میان شماری از کم شعوران تردید افکنده بود، مالک را فرا خوانده بود. اکنون این مالک است که به دلشوره افتاده است و به ژرفای دل آرزو می کند «کاش می توانستم علی را به دورانی ببرم و در میان مردمانی ببینم که قدر او بدانند.» می گویند که مالک، پیش از این نیز با مشاهده برخی از نارواها در میان سپاهیان حضرت امیر(ع) همین آرزو را با «عمار» در میان گذاشته و از عمار 39ساله شنیده بود که ای مالک؛ از رسول خدا(ص) شنیده ام که آن روز آمدنی است.
4- در سحرگاه غم گرفته 12 ماه رمضان سال 04 هجری، وقتی مولای مظلوم ما که دو روز قبل در محراب مسجد کوفه به خون غلتیده بود، چشم از جهان فرو بست و با شهادت به دیدار یار شتافت، دشمنان بر این باور بودند که دارها برچیده و خون ها شسته اند و برای همیشه اسلام نوپای آن روزها را به تاریخ سپرده اند. اما، علی اگر چه رفته بود ولی بینش و منش علوی نه فقط نرفته بود بلکه تازه در آغاز راه بود و این گردونه چرخید و چرخید و چرخید تا به «عصر خمینی» رسید و اسلام ناب محمدی(ص) بعد از هزار و چند صد سال بار دیگر سر برآورد. این بار، اما، شیعیان علی(ع) از فراز و نشیب های چند قرن گذشته، درس ها آموخته و تجربه ها اندوخته بودند. امام راحل ما(ره) که ندا به انقلاب برداشت، مردم، ندای او را در دل خود آشنا دیدند، صدای علی بود که گویی بعد از هزار و چند صد سال به جای مسجد کوفه، از ایران اسلامی می شنیدند. مردم که گمشده تاریخی خود را یافته بودند با پای جان به سویش شتافتند، سقف ظلمانی نظام سلطه را شکافتند و طرحی که مالک در آن روز غمزده صفین آرزو می کرد را درانداختند. و... دشمنان آن روزها، بار دیگر سراسیمه به میدان آمدند و در مقابل انقلاب اسلامی که به قول حضرت آقا بعثت دوباره بود، با همه توان به تخاصم صف کشیدند، اما از هر «بادی» که کاشتند، طوفان درو کردند.
بار دیگر رسول خدا(ص) بی آن که از منافقان در پوست مؤمنان خزیده کاری ساخته باشد. بار دیگر علی(ع) بی آن که «مالک» از چند قدمی خیمه سپاه معاویه فراخوانده شود. بار دیگر زهرای مرضیه(س) بی آن که نیازی به یادآوری سفارش های رسول خدا(ص) به برخی از خواص در میان باشد. بار دیگر حسن(ع) اما، نه آن که سران سپاهش با معاویه پیمان پنهان بسته باشند و بار دیگر حسین(ع) و عاشورا و کربلا. اما این بار خون ناپاک یزید و شمر و عمرسعد و خولی و بنی مروان و بنی امیه بر زمین ریخته می شود.
5- نیم نگاهی به این سوی و آن سوی دنیا بیندازید. چه می بینید؟ به قول جیمز ولسلی- رئیس اسبق سازمان سیا- قطب قدرتمند اسلام است که با پرچمداری خمینی و خامنه ای، ساختار کدگذاری شده جهان را به چالش کشیده است و به گفته برژینسکی در اجلاس آتلانتیک، تاریخ به پیچ بزرگی رسیده است که خمینی و خامنه ای تابلوهای راهنمای آن را نصب کرده اند. نتانیاهو را می بینید که جیغ بنفش می کشد و می گوید «در خاورمیانه به هر طرف که نگاه می کنم خمینی و خامنه ای را می بینم که خیمه زده اند» و آلوین تافلر را که با تاسف! و نگرانی نظر حضرت آقا را تایید می کند «این عصر را باید عصر خمینی نامید» و...
«هنوز اول عشق است، اضطراب مکن». باز هم دشمنان در میدان به تخاصم و کینه توزی صف کشیده اند و ترفندهای فراوانی در آستین دارند.
اما به نوشته یو.اس.ای تودی، «حریف قدرتمندتر و هوشمندتر از آن است که تصور می کردیم. در ایران با یک ابرحریف «SUPER OPPONANT» به نام خامنه ای روبرو هستیم که نقشه راه ما را می داند و در میان ملت های مسلمان از اعتماد توام با اعتقاد برخوردار است»... و بالاخره به قول حضرت امام راحل(ره) خطاب به آمریکا؛ «اگر می گوئید چیزی نشده پس چرا اینهمه هیاهو می کنید»؟! امروز دیگر علی(ع) ما- بخوانید علی همه مردمان دنیا- تنها نیست. نسیم بیداری اسلامی وزیدن گرفته و نه فقط در ایران اسلامی که در جای جای دنیا این نسیم به پرچم مولای ما، علی مرتضی(ع) می وزد.
سلام بر تمامی دوستان عرصه مجازی.
مفتخرم خدمتتان عرض کنم که از این پس میتونید اخبار روز جامعه را در وبلاگم مشاهده کنید.
این امکان رو در امکانات جانبی وبلاگ ببینید.
لحظه هاتون قشنگ...
چند روز از هتک حرمت حرم زینب کبری میگذرد اما دریغ از یک حرف کوچکی
به گزارش تابناک، به دنبال انتشار خبر «تأیید خبر تلخ اعدام هجده ایرانی در رسانههای عربستانی» حسن زید، کاردار عربستان در تهران ـ در غیاب سفیر این کشور ـ به وزارت امور خارجه، احضار و مراتب اعترض شدید کشورمان به اقدام ضد انسانی دولت عربستان سعودی به وی ابلاغ شد.
به گزارش فارس، در این دیدار علیرضا عنایتی، مدیر کل خلیج فارس وزارت امور خارجه ضمن محکوم کردن این کار، خواستار توضیح فوری دولت عربستان در این باره شد؛ همچنین پافشاری دولت عربستان بر محروم نگه داشتن بازداشت شدگان ایرانی از حق دسترسی کنسولی محکوم و مراتب اعتراض شدید کشورمان نسبت به پایبند نبودن آن کشور به تعهدات بینالمللی و موازین حقوق بشری به آگاهی کاردار سعودی رسید.
این گزارش میافزاید: همچنین تأکید شد که دولت جمهوری اسلامی ایران، این کار را مغایر موازین اسلامی و حقوق جهانی دانست و ضمن پیگیری این موضوع در مراجع ذیربط بینالمللی، پیامدهای حقوقی و سیاسی این گونه اقدامات را بر عهده دولت عربستان سعودی میداند.
واکنش اخیر وزارت خارجه از این روی جای خوشحالی دارد که این بار نه سخن از تکذیب ماجرا به میان آمد و نه رسانههای منتشر کننده این خبر، محکوم به اعمال فشار شدند اما قطعا واکنشی از این دست به گواه سخنان پیشین وزیر و معاون وی، بارها مورد تکرار و سنجش قرار گرفته و حتی تسلیم یادداشت اعتراضی به سفیر آن کشور در تهران و یا یادداشت اعتراض سفیر کشورمان در عربستان به مقامات سعودی هم نتوانسته در برقرار کردن نخستین حق زندانیان کشورمان که دسترسی به مقامات کنسولی و ملاقات با کارشناسان سفارت است، ذرهای توفیق نصیبمان کند.
اینجاست که شک نداریم مسئولان وزارت خارجه هم حق خواهند داد که این حد از پیگیری، نه تنها بیفایده است، بلکه ممکن است در دید یک ناظر خارجی به درخواستهای متعدد و بیتوجهی پیاپی تعبیر شده و... .
به عبارت بهتر، آزمودن آزمودههای پیشین، نه گرهگشای ایرانیان دربند زندان «دمام» عربستان خواهد بود و نه به بازگرداندن حیثیت کشورمان تعبیر خواهد شد، پس چه بهتر است که فاز واکنشهایمان را به کل تغییر دهیم تا شاید با درخواست تحویل جنازه اتباع اعدام شده کشورمان، این امر بدیهی مغفول مانده محقق شده و خانوادههای ایشان را به درخواست حداقلیشان رسانده باشیم!
شاید پیگیری حقوقی در مراجع بینالمللی، واکنش به قانون شکنی عربستانی در سطوح بالاتر از وزیر خارجه و راهکارهای دیگر نه تنها در چنین شرایطی توجیه پذیر باشد، بلکه باید به فکر سطحی از پاسخ به گستاخی باشیم که دیگر هیچ کشوری جرأت تکرار چنین کاری را به خود ندهد؛ عبرتی برای عربستانیها که دیگران را نیز بر سر هوش بیاورد.
البته همه اینها در حالی است که بر بیاطلاعی وزارت خارجه از اعدامهای انجام شده صحه بگذاریم و سخنان یکی از زندانیان دمام را تکذیب کنیم که میگفت: «شش سال است که اینجا زندانی هستم و تقریبا به اندازه زیادی قوانین عربستان و حتی حقوق بینالملل مرتبط با خودم را خواندهام. من بر اساس میزان درکم از موارد حقوق بین الملل میگویم که امکان ندارد حکمی علیه یکی از اتباع کشور بیگانه به اجرا درآید، بدون اینکه نماینده قانونی آن کشور، مثل افراد سفارتشان، در لحظه اجرای حکم حضور نداشته باشد؛ البته یکی از نگهبانان زندان تأکید دارد که نماینده سفارت کشورمان را در زمان اجرای حکم اعدام هموطنانمان دیده است. الله اعلم...»
تکمیلی:
رامین مهمانپرست، سخنگوی وزارت خارجه کشورمان امروز (سهشنبه) در نشست هفتگی با خبرنگاران در پاسخ به پرسشی درباره اعدام چند تبعه ایرانی در عربستان، با بیان اینکه این افراد 5 سال پیش به جرم حمل مواد مخدر در عربستان بازداشت و محاکمه شدند، گفت: در این فاصله تمام تلاش مقامات سیاسی ما در ریاض و تهران در جهت توقف اجرای حکم و رسیدگی عادلانه به وضعیت این افراد بود. متاسفیم که دولت سعودی با اظهارات متناقض وضعیت بغرنجی را به وجود آورد و چنین حادثهای رخ داد.
مهمانپرست با بیان اینکه دولت سعودی باید به کنوانسیونهای بین المللی حق دسترسی کنسولی احترام میگذاشت، افزود: متاسفانه دسترسی کنسولی و برخورداری از مترجم در دادگاه و گرفتن وکیل برای آنها انجام نشد.
وی اظهار داشت: در این زمینه کاردار عربستان به وزارت خارجه احضار شد و مراتب اعتراض شدید خود را به وی اعلام و عنوان کردیم که این نوع اقدامات تبعات سیاسی به همراه دارد و این موضوع از طریق کنوانسیونهای مربوطه پیگیری خواهد شد.
ندای انقلاب، تصویر (ل.الف)هنرپیشه بد حجاب دستگیر شده در برج میلاد را منتشر کرد.
پیش از این یک مقام آگاه با اشاره به برگزاری کنسرتی در برج میلاد گفت: یکی از بازیگران زن مشهور با نام «ل - الف» به دلیل بدحجابی دستگیر شد.
به گزارش فارس این مقام مسئول در معاونت اجتماعی پلیس فاتب اظهار داشت: کنسرتی در برج میلاد در حال برگزاری است که پلیس امنیت و اخلاقی مأموریت برخورد با بدپوشان این کنسرت را برعهده دارد.
وی اذعان داشت: یکی از افراد دستگیر شده «ل - الف» یکی از مشهورترین بازیگران زن صداوسیما است که هماکنون به مقر پلیس انتقال داده شده است.
بازداشت سیدحسن نصرالله در تهران!
آن دو روز خیلی به من سخت گذشت. گاهی به این فکر میکنم که در تمام عمرم در زندان یا بازداشت نبودهام، اما در جمهوری اسلامی بازداشت شدهام. این برای من خیلی دردناک بود و من اصلا انتظار وقوع آن را نداشتم."
به گزارش زلال نیوز ،حمید داودآبادی در وبلاگ خود خاطرات جبهه، می گوید : وقتی از او دربارهی این که طی دوران مبارزاتش بازداشت شده یا نه، سوال کردم ، با این پاسخ جالب روبهرو شد:
"ممکن است بسیار عادی بنماید اگر بگویم که من در شرایط سختی از عراق فرار کردم. در "نبرد اقلیم التفّاح" هم در محاصره قرار گرفتهام، اما در هیچ جایی بازداشت نشدهام، جز یکجا که اگر بگویم شگفتزده میشوید؛ ایران! آن هم بعد از پیروزی انقلاب و در جمهوری اسلامی!
ماجرا از این قرار بود که در سال 1361 تصمیم گرفتم به قم بروم. بدون خانواده و بهتنهایی راه افتادم. در هواپیما چندنفر لبنانی بودیم. در میان ما لبنانیها، یکی بود که ریشش را تراشیده بود و با دختر غیرمحجبهای همراه بود. آنزمان در ایران موضوع حجاب مطرح نبود. وارد فرودگاه مهرآباد که شدم، مسئول امنیتی فرودگاه که برای بازرسی ما ایستاده بود، گردن بند طلا به گردنش بود و ریشش را هم تراشیده بود. کسانی که بیحجاب بودند یا ریششان را تراشیده بودند، بهسادگی رد شدند؛ اما من را که با لباس روحانی بودم و چندنفر دیگر که ریش داشتند، در کناری نگهداشتند و اجازهی رفتن ندادند. به همین ترتیب تا نیمهشب در فرودگاه معطّل شدیم.
نیمهشب، ماشینی آمد و ما را به بازداشتگاهی برد. بازداشتگاه ما، ساختمانی مصادرهای بود که اتاقهای کوچکی داشت. ما را داخل یکی از این اتاقها حبس کردند. دو روز در آنجا در بازداشت بودم! شخصی آمد و چندساعت از من بازجویی کرد:
ـ تو کی هستی؟
ـ در ایران قصد انجام چه کاری داری؟
ـ با چه کسی رابطه داری؟
و دربارهی لبنان نیز بازجویی را شروع کرد و ...
بعد از گذشت دو روز از بازداشتم که زیر نظر "اطلاعات نخستوزیری ایران" بود، بازجو بهسادگی از من عذرخواهی کرد و آزاد شدم!
آن دو روز خیلی به من سخت گذشت. گاهی به این فکر میکنم که در تمام عمرم در زندان یا بازداشت نبودهام، اما در جمهوری اسلامی بازداشت شدهام. این برای من خیلی دردناک بود و من اصلا انتظار وقوع آن را نداشتم."
ملاحظه مهم:
در اوایل دههی 60 و هنگام نخستوزیری "میرحسین موسوی"، وزارت اطلاعات هنوز تاسیس نشده بود و امور امنیتی و اطلاعاتی کشور، در واحدی با عنوان "اطلاعات نخستوزیری" با مسئولیت "خسرو قنبری تهرانی" و "سعید حجاریان کاشی" انجام میشد. ظاهرا این افراد که از فعالیتهای سپاه پاسداران ناراحت بودند، برای پیبردن به اطلاعات و فعالیتهای نیروهای مرتبط با سپاه، دست به این اقدام زدهاند.