شب دوم ماه محرم
شب دوم ماه محرم شب ورود ابی عبدالله (ع) به کربلاست وقتی که به کربلا رسیدند مرکب امام حسین (ع) قدم از قدم برنداشت، آقا فرمود: اسب دیگری بیاورید، اما اسب دیگر هم از جایش حرکت نکرد،ناگهان فرمود: به من بگویید نام این سرزمین چیست؟ گفتند: غاضریه. فرمود: آیا نام دیگری دارد؟ گفتند: نینوا. فرمود نام دیگر نینوا چیست؟ گفتند: کربلا، تا نام کربلا را شنید آهی کشید و فرمود: اینجا زمین غم و اندوه و بلاست، همین جا فرود آیید که وعده ی ما با خداست، در اینجا خون ما ریخته می شود،حریم ما هتک حرمت می شود، مردان ما کشته و کودکان ما ذبح می شوند. ام کلثوم خواهرش آمد و گفت:برادر جان این بیابان خیلی خوفناک است،ابی عبدالله (ع) فرمودند: خواهر جان هنگام رفتن به جنگ صفین در همین جا فرود آمدیم، بابام علی سرش را روی دامن برادرم حسن گذاشت، ساعتی خوابید، ناگهان بیدار شد و گریه کرد،برادرم حسن پرسید: بابا جان چرا گریه میکنی؟ بابام فرمود: در خواب دیدم که این بیابان دریایی از خون شده، حسینم در آن غرق شده و هرچه صدا میزند کسی به فریادش نمی رسد.
همه بگید: یا حسین...