یکی از دوستان عزیزمون در مورد یادداشت چند روز پیشم با عنوان (((آخوندهای مفت خور))))حرفهای جالبی زدند،با خودم گفتم بزار مطلب امشبم همین باشه،جوابش رو هم میزارم تا روشنایی باشه واسه دلهای بی چراغ!!!!!
و اما حرف دل دوست عزیزمون"""" حاج آقا فراموش نشه این حرفایی که نوشتین مال اونوقتیه که طلاب گرامی هنوز دارن کارآموزی می کنن وهنوز راه وچاه کار وچاپیدن را بلد نیستند . بعدش چی ؟ شما می دونین خانه ی عالم یعنی چه ؟ البته بهترازمن می دونین . یه روحانی صفرکیلومتر وساده تو یه روستا یا تو یه شهر یه خونه دراختیار داره به نام خانه ی عالم . این می دونی یعنی چی ؟ یعنی این که آقای عالم واسه خونه ای که توش می شینه کرایه نمی ده . پول آب وبرق نمی ده . خلاصه خوش می خوره وخوش می خوابه . اونوقت یه جوون ، یه کارمند ، یه معلم ، یه بنده خدای دیگه تو همون شهر واسه همون خونه باید از همه چیزش مایه بذاره . مگه تولید یه آخوند چیه ؟ تولید علمی وفرهنگی یا هرگونه دستاورد دیگه ؟این یعنی همون عدالت علی ع و حضرت مهدی که شماها مدعی اون هستین ؟ راستی جواب این جورچیزها رو چی می دی ؟
پاسختونو توی وبلاگ خودتون می خونم .
شادباشید .
و اما پاسخ طلبه شیطون:
""""سلام بر مولای عزیزم سید علی که باروش و منش زندگی خوش آموخت که باید برای اسلام و انقلاب و حرکت به سوی مدینه ای فاضله شدن کار کرد و کار کرد و کار کرد، علم آموخت و علم آموخت و علم آموخت،حتی اگر در این طریقت تهمتها زده شود و ناسزاها گفته شود.
وسلام بر تو ای دوست عزیز،و هزاران تشکر تقدیم تو باد که برای برطرف شدن شبهه ی ذهنی ات سوال میکنی!و البته از اهلش.
در پاسخ به سوالت بگذار دو خاطره نقل کنم:
یکی از دوستانم برای تبلیغ در ماه مبارک رمضان اعزام شد به یکی از شهر های استان کرمان. خانه ای به او دادند به نام خانه ی عالم که تنها یک اتاق داشت و آنهم در طبقه فوقانی مسجد مستقر بود.به همراه همسرش و یک کودک شیر خوار.فاقد هرگونه وسایل راحتی برای زندگی حتی یخچال هم نداشت.برایشان غذای آماده می آوردند آنهم با یک ساعت تاخیر و گاهی اوقات هم در اثر فراموشی بانی مسجد هیچ نمیخوردند.سه ماه تابستان را در آنجا ماند.در این مدت سه ماه نمازهای سه وعده را برپا میکرد،برای کودکان و بزرگسالان بطور جداگانه کلاس احکام برگزار میکرد،به زنان و مردان(جداگانه)آموزش قرآن خوانی میداد.عصر ها ختم قرآن بود.هر روز باید منبر میرفت آنهم چهل و پنج دقیقه.شاید برایت جالب باشد اگر بدانی برای یک منبر ساده حداقل باید سه ساعت وقت بگذاری(و برای امثال آقای دانشمند به گفته خودشان حداقل دوازده ساعت مطالعه در روز).و شاید برایت جالب تر باشد اگر بدانی که بعد از سه ماه برای تمام وقت هایی که برایشان گذاشت،تنها به او صد هزارتومان دادند،حتی سازمانهای مربوطه هم هیچ قدر دانی از او نکردند.(حالا اونوقت کدوم کارمند یا معلم حاضره جاش رو با این روحانی عوض کنه ؟؟؟ یا کدوم هاشون حاضرند روزانه دوازده ،سیزده ساعت رو بدون انگیزه مالی صرف مردم کنه؟؟؟)
و جالب تر این است که بدانی از امثال این دوست من بسیار زیادند،حتی دوستان دیگر من هم همینگونه اند وفقط تعداد کمی در ادارات ویا نهادهای دولتی استخدام هستند که متاسفانه بعضی ها همین تعداد کم را به پای همه طلاب مینویسند.
اما خاطره دیگری برایت میگویم که آدمک این خاطره واقعی خودم هستم.برای تبلیغ به جایی رفتم که مردمش در رفاه و آسایش اند و خدا راشکر از لحاظ مالی بسیار داشتند.بگذار خانه ی عالم آنجا را برایت به تصویر بکشم.خانه ای با حیاط خاکی،بدون کولر و یا حتی پنکه در گرمایی نزدیک به چهل درجه بالای صفر.بدون تلفن،با یک فرش مندرس،و آشپزخانه ای که هیچ نداشت بجز دو عدد بشقاب و یک کتری از دوران عهد عتیق،با چند استکان همجوارش یک اتاق قرار داشت که آنقدر بوی بدی میداد که یاد پاهای نشسته می افتادی.درب خانه اش به مانند دروازه شهر بود که هرکه میخواست میتوانست با یک لگد زدن وارد خانه شود.
بلی دوست عزیزم،این خانه از همان خانه هایی است که شهرت یافته اند.و این پول همان مقداریست که در ذهن شما نقش بسته است!!!! اشتباه امثال بنده این است که همه چیز را با دید خودمان میبینیم!! دید مادی و خاکی!!فقط اگر سرمان را کمی بالاتر بگیریم آنوقت آسمان را خواهیم دید و خواهیم فهمید که امثال این روحانیون دیدشان به کدام سمت است.
مطلب زیاد شد .اگر عمری باقی ماند حتما در یک یادداشت دیگر از ثمره وجودی طلاب هم مینویسم.....
لحظه هاتون قشنگ
یاعلی