گویند مرحوم آیت الله حاج آقامصطفی خمینی جدای از این که در کسب علم سخت کوش بود به جای خودش هم شوخ طبع بود. شبی ایشان از کنار خانه دوستشان رد می شدند دوستشان مقداری آجر دم درب خانه ریخته بود بنایی کند او همه آجر ها را به جای دیگری منتقل کردند ورفتند صبح زود که دنبال کار خود می رفتند دوستشان را دیدند که متحیر وانگشت به دهان ایستاده از او علت را پرسید گفت برایم خیلی عجیب است من دیروز آجر ها را این طرف ریخته بود الان می بینم همگی آن طرف هستد. البته بعد از این که کمی سر به سر دوستش گذاشتند به او گفتند که کارمن بود