یکی از طلاب غیرایرانی، در مراسمی گریه کنان تعریف می کرد که من تو خواب هم نمی دیدم بتوانم آقای خامنه ای رو از نزدیک ببینم. تا این که از مدرسه هماهنگ کردند ما برای دیدار ایشان به تهران برویم. شب تا دیر وقت با دوستانم نشسته بودیم و از فردا این روز بزرگ سخن می گفتیم که یکی از دوستان گفت اگر ایشان را از نزدیک دیدی یه هدیه ای از ایشان بخواه مثلا انگشتر ایشان . من گفتم:دوست دارم ولی شرمم مییاد بگم. فردا که برای دیدار ایشان رفتیم وقتی به ملاقات ایشان شرف یاب شدم معمم شدم آمدم برگردم که ایشان گفتند آخر وقت کمی بایست کارتان دارم. وقت ملاقات تمام شد با خودم گفتم تو این شلوغی ایشان حواسش به من نیست. تا این که با واسطه به من خبر رسید بایستم. منتظر ماندم آقا انگشتری برایم فرستاد.

*این اتفاق برای یکی از دوستانم اتفاق افتاده بود ایشان می گفت شب جمعه ای خادم افتخاری جمکران بود. ساعت 2 یا 3 شب بود که آقا برای زیارت تشریف آوردند. به کفش داری قسمت ما که آمدند از ایشان انگشترشان را طلب کردم و ایشان آن را به من دادند

* البته من باب شدن این درخواست ها را تأیید نمی کنم درست است آن بزرگوار اهل بخشش است اما چرا ما ....(به قول آیت الله امجد کرامت خود را نزد افراد کریم حفظ کنیم)