سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
تدبر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
خبرنامه
 
آمار وبلاگ
  • کل بازدید: 242747
  • بازدید امروز: 57
  • بازدید دیروز: 25
  • تعداد کل پست ها: 198
درباره
مجاهد[363]

اینجا دغدغه های ذهنی یک طلبه بیان میشود .... طلبه ای از نسل نو که باور دارد دین تنها راهگشای طریق انسانیت است و لاغیر ...اما با تمام این وجود ما متهمیم ... آقا جان ! ما متهمیم ، ما را در یاب !!!

جستجو
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
صفحات مجزا
لوگوی دوستان
وصیت شهدا
وصیت شهدا
کاربردی



ابر برچسب ها

روضه ی شام غریبان (آتش گرفتن خیمه ها (

 

السلام علی من نکثت ذمه

السلام علی من هتکت حرمته

السلام علی من اریق بالظلم دمه

عصرعاشوراکه گلهاچیده شد         اشکهاجاری زجام دیده شد

کوفیان ازکین شرارافروختند          خیمه هارابهرغارت سوختند

 

امام صادق(ع)فرمود:چهارهزارفرشته روزعاشوراازمحضرخداوندمتعالدرخواست کمک به اباعبدالله کردند

امابه آنهااجازه داده نشددوباره تقاضاکردندباردوماجازه دادندآماده شدندوآمدنددرکربلااماصحنه عجیبدیدند.دیدند بدن قطعه قطعه ی عزیززهراروی زمین افتاده ،خیمه هاآتش گرفته ،عرضه داشتند،دیگربه عالم برنمی گردیم .حضرت فرمود:تاروزقیامت درکربلا می مانندوگریه می کنند. ماهم برویم درکنارملائکه الهی اشک بریزیم وناله بزنیم .یک نگاه کن به گودال قتلگاه ،یک نگاه هم به خیمه ها،ببین چه خبرشده

 

کوفیان ازکین شرارافروختند           خیمه هارابهرغارت سوختند

کودکان درکوه وصحرادربه در          ناله شان هم ساغرخون جگر

خالی ازمهرپدرآغوشها                 غرق درخون ودریده گوشها

ویشان ازراه کین نیلی شده             نیلگون ازضربت سیلی شده

کربلاازوردشان شدمنجلی            ازندای یامحمدیاعلی

 

وقتی جنگی رخ می دهددرهمه جااین قانون هستکه چندگروه ازطرفین جنگ بایددرامان باشند.

یکی سالخورده ها، یکی بیماران یکی زنها،یکی بچه هاامایک نگاه کن کربلاببین بابچه های پیامبرچه کردند.

وحشیانه به خیمه هاحمله کردند.خیمه هاراآتش زدند. یک عده زنهای داغدیده وفرزندوهمسرازدست داده ،

یک عده دختران یتیم وبی پدرچه کنند. ففررن بنات الزهراحواسرمسلبات حافیات باکیات همه باپای برهنه

ومقنعه ازدست رفته وچشم گریان ،ناله کنان ازخیمه هابیرون دویدند. هرکس به طرفی فرار می کند.نه به زنهارحم کردند. نه به بچه ها،مقنعه ازسرشان می کشیدند. دستبندبه دست می دیدندمی کشیدند.خلخال ازپای دختران می ربودند.باتازیانه به دنبال دختران یتیم می کردندومی زدند.

مرحوم علامه مجلسی می فرماید: شخصی ازدشمن دیدم به سوی من می آید.فرارکردم ،گمان کردم ازدست اونجات پیدامی کنمولی دیدم پشت سرم می آیدوقتی به من رسیدچنان بادسته نیزه اش به شانه ام زد،باصورت به زمین افتادم .گوشواره ام راکشید،بیهوش شدموقتی به هوش آمدم دیدم عمه ام زینب بالای سرم نشسته وگریه می کند.

فرمود:بلندشوبه خیمه برویم ببینیم برزنهاوبرادرت چه گذشت   حسین حسین

دشمنت کشت ولی نورتوخاموش نگشت              آری آن که فانی نشودنورخداست

 

 







 

شب نهم محرم

روضه ی حضرت ابالفضل علیه السلام

امروز به دلم افتاده که همه شما را کنار نهر علقمه ببرم. ای گرفتار! مریض دار! حاجت دار! مبتلا! درد دار! که گوشه و کنار این مجلس نشسته ای، خدا می خواهد به برکات پسر علی (ع) امروز حوائجت را بخواهی. بگویم؟ راوی می گوید: بالای بلندی بودم، یک وقت دیدم گرد و غبار بلندی شد. دیگر عباس را ندیدم. یک وقت خیره خیره نگاه کردم دیدم خون از دستهایش می ریزد و بند مشک را به دندان گرفته است. آقا ابالفضل! این مردم دلشان می خواهد یک روز عصر در صحن حرمت بنشیند. اگر انگشت لای در ماشین بماند داد می زنی. آی بمیرم دستهایش را قلم کردند. می فهمی دست قلم شده یعنی چه؟ آی خدا! بعد از آن که دستهایش را بریدند بمیرم یک تیر به چشمش زدند. محاصره اش کردند؛ تیر بارانش کردند. ای خدا! دست ندارد تا تیر را بیرون بیاورد. نانجیبی جلو آمد یک عمود آهنین به فرق

ابا لفضل (ع) زد  .

مرحوم حاج شیخ جعفر شوشتری می گوید: می دانی چرا در میان شهدای کربلا فقط به ابالفضل(ع) باب الحوائج می گویند؟ برای اینکه تمام شهدای کربلا که لب تشنه بودند، غیر از ابالفضل(ع) هیچ کدام لب تشنه شهید نشدند. هر کدام که می خواستند از دنیا بروند پیغمبر(ص) می آمد یک ظرف از آب کوثر می آورد، او می خورد و سیراب می شد. مگر پیغمبر(ص) برای ابالفضل آب نیاورد؟ چرا آب برایش آورد. فرمود: عباسم بخور! گفت: نمی خواهم آقا. بشنو تا برایت بگویم و ابالفضل (ع) را بشناسی. صدا زد: عباسم! همه از دست من آب خوردند. آنهایی هم که بعد بیایند آبشان خواهم داد. تو چرا آب نمی خوری؟ یک وقت صدا زد: آقا! مگر صدای العطش بچه ها را نمی شنوی؟ همه صدا بزنید! ابالفضل! ابالفضل!...

« اللهم صل علی محمد و آل محمد، بحق الحسین یا الله »

 







شب هشتم ماه محرم

شب هشتم ماه محرم خیلی جاها مرسومه از ولی نعمتمان آقا امام رضا(ع)می خوانند اما امشب بیایم از خود امام رضا اجازه بگیریم با امام هشتم برای مصیبت میوه دل حسین،قاری قرآن زینب ،جوان ام لیلا،شبه پیغمبر آقا حضرت علی اکبر گریه کنیم.وقتی امام حسین(ع)پیکر ارباَ اربای چوانش علی اکبر را دید با ناله و زاری صدا زد:«عَلَی الدُنیا بَعدَکَ العَفا»یعنی علی جان بعد از تو خاک بر سر دنیا بیاد،هر کاری کرد دل امام حسینن آرام نشد،صورت بر صورت جوانش گذاشت ،اللهی هیچ کس داغ جوان نبینه .

لشکر شمر همه ایستاده                   به تماشای شه و شهزاده

همه گفتند حسین جان داده                همه گفتند حسین جان داده

آنجا بود که امام حسین روی به خیمه کرد و صدا زد:

جوانان بنی هاشم بیائید                    علی را بر در خیمه رسانید

خدا داند حسین طاقت ندارد               علی را بر در خیمه رساند

همه صدا بزنید مظلوم حسین......







 

شب هفتم ماه محرم

امشب شب هفتم محرم،شب عطش،شب تشنگی یاران حسین،شبی است که آب را به روی حسین و بچه هایش می بندند،رسمه که امشب از باب الحوائج طفل شش ماهه ،علی اصغر(ع)میخوانند،امشب هرکسی طفل شیر خواره داره در مجلس حسین ببره تا بیمه علی اصغر کنه،بگذارید امشب از زبان امام حسین(ع)که به سکینه اش گفت:این مطلب را برای شیعیانم بگویید،روضه بخونیم،امام حسین(ع)فرمود:شیعیانم،عزادارانم،ای کاش در روز عاشورا همه شماها بودید و می دیدید که چگونه برای طفل شش ماهه تشنه لبم جرعه ای آب طلب کردم و گفتم:اگر به حسین رحم نمیکنید حداقل بر این کودک بی گناهم رحم کنید،یک وقت حرمله نانجیب به دستور عمر سعد به جای آب گوارا علی اصغرم را با تیر سه شعبه سیرآب کرد.هنگامی که علی اصغر در آغوش امام حسین(ع) پرپر میزد روایت است که حصین بن تمیم، تیری به سوی حسین انداخت که بر لبهای حسین اصابت کرد و خون از لبهایش جاری شد.دشمنان وقتی دیدند امام حسین(ع)دارد می آید همه حمله کردند که پیکر نازنین قاسم زیر سم ستوران قرار گرفت،امام حسین وقتی رسید که یتیم مجتبی در حال جان دادن بود اما مثل مرغی که در حال جان کندن است پاهایش را به روی زمین میکشید

.....همه صدا بزنید یا حسین.....

 







 

جناب میرزا می‌نویسد: 

 از امور مهم ماه محرم این است که نسبت به هر یک از دوست‌داران آل محمد به حکم ولایت، وفا و ایمان به خداوند و رسول(ص) شایسته است که در ده روز اول محرم، تغییر حال داده، در قلب، صورت و هیئتش، آثار اندوه از جهت مصیبت‌های بزرگ و آن ماتم‌های فراوان - که به خاندان جلیل پیش آمده است - ظاهر شود و در نتیجه مقداری از لذت‌ها و خوشی‌های خود، اعم از خوردن و نوشیدن، بلکه حتی خواب و سخن گفتن را کنار بگذارد و به مانند کسی باشد که نسبت به پدرش یا فرزندش مصیبتی وارد شده است.

یکی از فرزندان کوچک خودم را مشاهده کردم که در ده روز نخست این ماه، نان خالی خورده و از تناول خورشتی دیگر با آن امتناع می‌ورزید حال آنکه از کسانی که می‌شناختم، کسی چنین تکلیفی به او نکرده بودند. فهمیدم که حب درونی، او را به این کار وادار کرده است.

اگر کسی نتواند که در تمام 10روز نخست ماه محرم این کار را انجام دهد، دست کم، روز عاشورا و تاسوعا و شب یازدهم ماه، ترک لذت‌ها را عادت خود کند و تا جایی که مقدورش است در هر 10روز نخست اول ماه، به خواندن زیارت معروفه عاشورا مداومت نشان دهد و در روز دهم تا عصر آن روز از خوردن و نوشیدن استنکاف کند، بلکه حتی از سخن گفتن و ملاقات برادرانش هم پرهیز کند، جز در مقام ضرورت و آن را «روز اندوه و گریه و زاری» خود قرار دهد.

* برپایی مجالس عمومی و فردی عزاداری اباعبدالله برای دوری از ریا

و اگر برایش مقدور باشد، در خانه‌اش برای امام حسین(ع) خالصانه عزا برپا دارد و اگر نتواند در مسجدها یا خانه‌های دوستان و شیعیان به این کار بپردازد و آن را از دیده مردمان بپوشاند، تا از بلای «ریا» در عزاداری دور باشد و به اخلاص نزدیک‌تر شود و باقی را به صورت تنهایی و در خلوت به عزا مشغول شده و در گریه و اندوه، نیت و قصدش مواسات و یاری رسانی به اهل‌بیت علیهم‌السلام باشد و آنچه از طرف دشمنان، از صدمه‌های ظاهری بر آن حضرات وارد شده است.

ولی، از این نکته غافل نباشد که هر چند در ظاهر به امام حسین(ع) صدمه‌ها و مصیبت‌هایی رسید که نظیرش به هیچ یک از پیامبران و اوصیا، بلکه حتی به هیچ فردی از افراد عالم نرسیده است و ما نشنیده‌ایم که چنین چیزی به احدی رسیده باشد، خصوص عطش و تشنگی که به حضرتش وارد شد و از الفاظ و احادیث قدسی و غیر آن چنین استفاده می‌شود که عقل‌ها تحمل چنین امری را ندارد و مصیبت او به جهت شهیدانی که از خاندان او به درجه شهادت نایل شدند و صدمه‌هایی که به خاندان و حرم او وارد آمد و چنین بود که گویی با حبیب و خدای خود عهد بسته بود که در راه رضای او، به هر نوع کشته‌شدنی که دیگر کشته شدگان آنگونه کشته شده‌اند، اعم از بریدن سر و بریدن گردن و گلو و قتل و اسارت و گرسنگی و تشنگی و حزن و اندوه‌ها و غیر آن تن دهد.

* تأثیر دعای پیش از وقت برای کفایت امور مهم و روا شدن حاجت‌ها

پس، هر کس که خود را از دوستداران آن امام معصوم می‌داند، باید که اندوهش را ظاهر نموده و ناله کند و ناله‌اش در مقام آرزوی یاری رساندن به سید سیدها رسول اکرم(ص) باشد و تا آنجا برسد که با این مصیبت عظیم در تناسب باشد و چنین باشد که گویا آن مصیبت‌های دلخراش بر خود وی و عزیزان و فرزندانش و اهل و خانواده‌اش وارد آمده است.

سپس، با زبان حال و صدق نیت چنین بگوید: ای سید و سالار من! کاش در این بلیه‌ها و همه این غم‌ها و مصیبت‌ها فدای خود می‌گشتم! و کاش اهل و فرزندان من به عوض اهل و فرزندان تو قربانی و اسیر می‌شدند. ای کاش همراه تو می‌بودم و در جوار تو کشته شده و همراه رستگار شدگان، رستگار می‌شدم، رستگاری بزرگ!

و اگر حال درونی و واقعی‌ات، حتی به حقیقت چنین تمنا و آرزویی نیز گواه و شهادت نمی‌دهد، پس در مقام علاج بیماری قلبت برآ و از حب و دوست‌داری این دنیای پست دون و چسبیدن به این زندگی در این دنیای بی‌مقدار و اغترار به مواد خوش خدّ و خال این دنیای پر از دروغ و مکر بترس و کناره‌گیری کن و در خصوص آنچه خداوند متعال در کتاب کریم خود، یهود را با آن مخاطب نموده است، تامل کن!

از امور مهم این ماه، دعای روز اول ما است. چون این روز، روز نخست سال قمری است، لازم است که بنده مراقب، از روی صدق تامل به خرج دهد، خصوصا برای طلب عافیت و مصون ماندن از آفت‌های دینی در آن سال و از خداوند طلب صلاح حال سالانه و جلب خیرها کند، از روی رحمش! که همانا دعای پیش از وقت برای کفایت امور مهم و قضا شدن حاجت‌ها اثری خاص دارد و دعایی که سید بن طاووس در کتاب «الاقبال» در خصوص این روز مهم روایت کرده است، برای این جهت‌ها، دعایی است که کامل و نیکو.

*خواندن نمازی که پاداش آن همانند انجام عمل خیر در تمام سال است

و افضل آن است که در همان شب نخست، از سه نمازی که وارد شده است، یکی از نمازها را به جا بیاورد و طبق آمادگی قلبی خود، به درگاه بی‌نیازی خداوندی رو کند و دست کم دو رکعت نماز به جا بیاورد، به این ترتیب: در هر رکعت، یک حمد و یازده مرتبه سوره «توحید» بخواند و دعای روایت شده در «الاقبال» سید را که حضرت رسول اکرم(ص) پس از این دو رکعت نماز می‌خواند، تلاوت کند و همچنین صبح آن روز را روزه بگیرد. حضرت فرموده است:

هر کس این نماز را به جای آورده و این دعا را بخواند، چنان است که گویا تمام سال به عمل خیر ادامه داده است و از این رو، تمام آن سال، تا سال بعدی محفوظ خواهد ماند و اگر مرگش پیش از اتمام آن سال فرا برسد، وارد بهشت می‌شود.

همچنین، روز سوم محرم را نیز روزه بگیرد. چنین وارد آمده است که حضرت یوسف(ع) در آن روز، از چاه خارج شد و هر کس که آن روز را روزه بگیرد، خداوند متعال غم و اندوهش را زائل کرده و مشکلات را برایش سهل و آسان می‌کند.

استحباب روزه داشتن تمام ماه نیز در روایات وارد شده است، خصوص روزه روز نهم و دهم ماه، ولی بهتر است که شخص روزه گرفتن در عاشورا را ترک کند اما تا هنگام عصر از هر نوع خوردن و آشامیدن استنکاف کند و هنگام عصر، به جهت خلاصی یافتن امام حسین علیه‌السلام و نیز اصحاب آن حضرت از هم‌های این دنیای پست و بی‌ارزش و سعادتشان و وصولشان به مطلوب‌شان که لقاءالله بوده است، افطار کند. چنین به نظر می‌رسد که شاید علت در سبک شدن هم‌ها و غم‌های عزاداران عاشورا در عصر عاشورا، همین مسئله سعادت شهیدان و رسیدن آن به مطلوب‌شان باشد.

 

 







 

شب سوم ماه محرم

حضرت رقیه (س) 

شب سوم محرم رسم است دست به دامن سه ساله ی حسین (ع) حضرت رقیه (س) میشوند، دست های کوچکی داره، اما گره های بزرگی را باز میکنه، این دختر آنقدر تو خرابه ی شام گریه کرد و بهانه ی دیدن بابا گرفت که با ناله اش گرییه ی اهل بیت هم بلند شد، یک وقت به دستور یزید سر امام حسین (ع) را داخل تشتی گذاشتند و برای طفل سه ساله ی حسین بردند، رقیه صدا زد: عمه جان زینب، من که از شما غذا نخواسته بودم فقط بابا را خواستم، یک وقت عمه اش گفت: رقیه جان، بابایت در همین جاست، رقیه پارچه را از روی طبق برداشت، عمه اش گفت: این سر پدرت حسین  است، سر را برداشت و به سینه اش چسباند، صدا زد بابا جان: چه کسی رگ های گردنت را بریده، چه کسی مرا در کودکی یتیم کرده، دختر بی بابا به کی پناه ببره تا بزرگ بشه، کاش چشم نداشتم و این صحنه را نمیدیدم، قربان لبهای خونی ات شوم، بابا جان ، از بس که دخترت را با تازیانه میزدند ببین تنم کبود شده و از سیلی آن نامرد صورتم نیلی شده، بمیرم این دختر آنقدر کنار سر باباش گریه کرد تا از دنیا رفت. امشب همه بیاییم مثل خانم رقیه فدایی حسین (ع) بشیم و بلند صدا بزنیم: یا حسین...

 







حاج آقای بابایی اهل قائم شهر می گفت: عمویم خدا بیامرزدش منبری و اهل فضلبوده ایشان گفته بودند شبی از مجلس روضه امام حسین -ع- می آمدم فردی از من در مسیرراه دعوت کرد تا در مجلس عزای آنها شرکت کنم. دعوتش را پذیرفتم . روی منبر مشغولوعظ بودم که متوجه شدم اهل مجلس سم دارند متوجه شده که این عزاداران از برادرانمؤمن اجنه هستند. که بر سرور شان امام حسین -ع- عزا بر پا کردند.

* شاید شما هم شنیده باشید وقتی جعفرجنی از دنیا رفته بود آیت الله العظمی بروجردی رسما در مسجد اعظم قم برای او مجلس عزا برپا کردند.








 

روضه ی دوم

ورود به کربلا

این دل ها را روانه کنیم کربلا کنار قبر ارباب بی کفنمان اباعبدالله (ع) که جن و انس، ارض و سما، مایری و لایری برای او اشک ریختند.

ناحَت عَلَیهِ الاَنبِیاءُ وَ الرُسُل                    بَلِ العُقولُ وَ النُفوسُ وَ المُسُل

بَکا عَلَیهِ ما یَری و لا یُری                    وَ الاَرضُ وَ السَماءُ وَ اِطباقُ الثَری

روز دوم روز ورود کاروان به کربلا بود. کاروان مسیرهای متعددی را از مکه تا کربلا طی کرد، امروز در سرزمین کربلا فرود آمد. 

اَللهُمَ اِنی اَعُوذُبِکَ مِنَ الکَربِ و البَلاء، ثُمَ قالَ: هذا موضِعُ کربٍ و بلاءٍ اِنزِلوُا ها هُنا مَحَط رِحالنا و مَسفَکُ دِمائِنا و هُنا مُحَلُ قُبورنا. بِهذا حَدَثَنی جَدی رَسولالله (ص) (1)

وقتی به حضرت عرض کردند اینجا کربلاست، فرمود: اینجا محل شهادت ماست، اینجا محل ریختن خون ماست، اینجا محل قبر ماست. جدم رسول خدا این خبر را به من داد.

السَلامُ عَلَیکَ یا رَحمَه الله الواسِعَه و یا بابَ نَجاةِ الاُمَة.

سَفینَةَ النِجاة و قُرَةَ عَینِ النَبِیِ المِصطَفی یا مَظلومُ یا اَبا عَبدِالله. 

بار بگشایید یاران اینجا کربلاست                  آب وخاکش با دل و جان آشناست

بار بگشایید خوش منزلگهی است                    تا به جنت زین مکان اندک رهی است

فرمود بدانید اینجا چه اتفاقی می افتد! یک لحظه فیلم همه قضایا در ذهن امام حسین (ع) خطور کرد. 

اینجا صدای العطش بر عرش اعلی می رود          اینجا سرم بالای نی از جور اعدا می رود

آنجا به دست خود کفن، بر گردن اکبر کنم          در موج دشمن گریه بر آن شبه پیغمبر کنم

امروز وارد کربلا شدند، عقیله ی بنی هاشم می خواست پیاده شود همه ی محرم ها دور و برش را گرفتند، عباس، قاسم و همه ی برادرانش آمدند، امام حسین (ع) همین که می خواست خیمه ای را برپا کند، اصحاب می دویدند، آقاجان اجازه بدهید ما خیمه را نصب کنیم. با چه عظمت و ابهتی اهل بیت در سرزمین کربلا پیاده شدند! یا بقیة الله! این یک فرود بود، یعنی روز دوم محرم در کربلا! یک خروج هم صبح یازدهم از کربلا دارند، زینب آمد سوار بشود نتوانست هرچه نگاه کرد کسی را ندید، هرچه نگاه کرد هیچ محرمی را ندید، شاید در ذهنش خطور کرد روزی را که در این سرزمین پیاده شد همه ی محرم ها و برادرانش بودند، زینب آمد قتلگاه، گفت: برادر همه را سوار کردم اما خودم مانده ام...

بأبی المَهمومِ حَتی قَضی                    بأبی العَطشَانِ حَتی مَضی(2) 

در میان خیمه زیبای تو

ناله دارد خواهر شیدای تو

خیمه ها بوی عجیبی می دهند

بوی جان سوز غریبی می دهند

خیمه ها معناگر یک مطلبند

مظهر آوارگی زینبند

خیمه ها بوی اسیری میدهند

خیمه ها بوی یتیمی می دهند

1-اللهوف، ص80، منتهی الامال، ص463، سوگنامه آل محمد، ص 223.

2-بحار الانوار، ج 45، ص 95، اللهوف، ص 130

 

 

 

 

 







شب دوم ماه محرم

شب دوم  ماه محرم شب ورود ابی عبدالله (ع) به کربلاست وقتی که به کربلا رسیدند مرکب امام حسین (ع) قدم از قدم برنداشت، آقا فرمود: اسب دیگری بیاورید، اما اسب دیگر هم از جایش حرکت نکرد،ناگهان فرمود: به من بگویید نام این سرزمین چیست؟ گفتند: غاضریه. فرمود: آیا نام دیگری دارد؟ گفتند: نینوا. فرمود نام دیگر نینوا چیست؟ گفتند: کربلا، تا نام کربلا را شنید آهی کشید و فرمود: اینجا زمین غم و اندوه و بلاست، همین جا فرود آیید که وعده ی ما با خداست، در اینجا خون ما ریخته می شود،حریم ما هتک حرمت می شود، مردان ما کشته و کودکان ما ذبح می شوند. ام کلثوم خواهرش آمد و گفت:برادر جان این بیابان خیلی خوفناک است،ابی عبدالله (ع) فرمودند: خواهر جان هنگام رفتن به جنگ صفین در همین جا فرود آمدیم، بابام علی سرش را روی دامن برادرم حسن گذاشت، ساعتی خوابید، ناگهان بیدار شد و گریه کرد،برادرم حسن پرسید: بابا جان چرا گریه میکنی؟ بابام فرمود: در خواب دیدم که این بیابان دریایی از خون شده، حسینم در آن غرق شده و هرچه صدا میزند کسی به فریادش نمی رسد.

همه بگید: یا حسین...







شب اول ماه محرم

حضرت مسلم بن عقیل(ع)

امشب شب اول ماه محرم و شب غریب نوازی،شب مسلم بن عقیل است!امشب ازحضرت مسلم،نائب مولا باید مدد بگیریم تا بتوانیم شبهای محرم برای غربت حسین و اهل بیتش اشک بریزیم ،می گویند وقتی خبر شهادت مسلم بن عقیل را برای امام حسین آوردند،اشک غریبی از چشمان آن حضرت سرازیر شد و به سوی خیمه ی خود آمد،حمیده دختر یتیم مسلم بن عقیل را نوازش و محبت می کرد،دست بر سر و پیشانیش می کشید و دلداریش می داد،می گفت:دخترم اگر پدرت مسلم نباشدمن پدر تو خواهرم مادر تو و دخترانم خواهران تو و پسرانم برادران تو اند،ناگهان دختر یتیم مسلم گریه کرد،اما دلها بسوزه زمانی مه امام حسین عازم به میدان شده بود،دختر نازدانه اش حضرت سکینه جلوی بابا را گرفت و گفت:بابا جان همان دست نئازش و یتیمی که بر سر دختر مسلم کشیدی،بر سر من هم بکش که من دارم یتیم می شوم،همه صدا بزنید یا حسین......






صفحات :
|  1  2  >  |