سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
تدبر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
خبرنامه
 
آمار وبلاگ
  • کل بازدید: 242644
  • بازدید امروز: 17
  • بازدید دیروز: 31
  • تعداد کل پست ها: 198
درباره
مجاهد[363]

اینجا دغدغه های ذهنی یک طلبه بیان میشود .... طلبه ای از نسل نو که باور دارد دین تنها راهگشای طریق انسانیت است و لاغیر ...اما با تمام این وجود ما متهمیم ... آقا جان ! ما متهمیم ، ما را در یاب !!!

جستجو
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
صفحات مجزا
لوگوی دوستان
وصیت شهدا
وصیت شهدا
کاربردی



ابر برچسب ها

سلام به دوستان همیشه عزیز پارسی بلاگ....

دلم تنگ شده بود....از خودم.....از نبودنم...از غیبتی که داشتم....از سوالهای شما و پاسخهای شکسته ، بسته ی خودم.... از آنان که هر روز جویای حالم میشدند ..... از....  و از همه چی....و سلام.... سلام به دوستانی که حتی در نبودنم هم سری به وبلاگ خاموشم میزدند....سلام به همه آنهایی که دلگرمیم بودند برای نوشتن...سلام به همه آنهایی که وجودشان مایه ی آرامش خلق است...و پوزش....پوزش از آنان که به من سر زدند و من نتوانستم به رسم ادب جویای حالشان شوم....پوزش از آنان که سوالاتشان را به امید جواب فرستاده بودند....پوزش از آنان که مرا به وبلاگخانه های روشنشان دعوت کرده بودند.....پوزش ....و پوزش از همه شما...و امروز دوباره شروع میشود....شروع میشود؛نوشتن هایم...داستانک هایم...پاسخ به سوالاتتان....و حرف های دلهایمان.....و هنگامی که نوشتن شروع شود نقص ها و کمبودها خودشان را نشان میدهند....مانند گذشته.....و من خوشحال میشوم شما را در کنار خود احساس کنم.....مانند گذشته...

منتظر کلیک رنجتون هستم....







 

اسلام به تفکر و تعلیم و تعلم، مشورت با متخصص اهمیت زیادی می دهد. در برابر پیروی ازباورهای غیر منطقی، خرافات و تقلید کورکورانه را مردود می شمارد. در اصول دین هر گز اجازه نمی دهد ما بدون تحقیق دین را بپذیریم و در فروع دین(احکام) نیز ما را تشویق به تفقه در دین می کند و اگر کسی نتواند دراحکام تخصص پیدا کند لازم است طبق «سیره عقلایی» به متخصصان و فقیه‌هان رجوع کند. دشمنان نظام اسلامی ما که از حکومت اسلامی و مرجعیت ضربه خورده اند مدت ها است که تلاش دارند اصل مرجعیت و تقلید که اصل عقلایی و متکی برعقل است و پشتوانه و قدرت محکمی دارد را ویران کنند و به همین دلیل شبهات زیادی وارد کرده اند که با شبه زدایی کارشناسان اسلام توطئه شوم شان ناکام مانده است. اسلام افراد غیر آگاه را تشویق می کند تا به جای تقلیدکورکورانه از آگاه مسائل خود را بپرسند، متن زیر حکایت از تقلید کورکورانه دارد:
گویند در روزگاران قدیم یک روحانی به روستائی رسید. با دیدن مسجد قدیمی آن روستا متوجه شد که مردم این روستا مسلمان هستند و با خوشحالی به نزد کدخدا رفت و اعلام کرد که می‌تواند آن شب پیش نمازآن روستا باشد. کدخدا که سال‌ها بود نماز نخوانده بود و نماز جماعت را که اصولا در عمرش ندیده بود، با خودش فکر کرد که اگر به این مرد روحانی بگویم که من نمازبلد نیستم که خیلی زشت است، بنابراین بدون آنکه توضیحی بدهد، موافقت کرد. همان شب او تمام اهالی را جمع کرد و برایشان موضوع آمدن پیش نماز را شرح داد و در آخر گفت که قواعد نماز را بلد نیست و پرسید چه کسی از میان شما این قواعدرا می‌داند؟نگاه های متعجب مردم جواب کدخدا بود.دست آخر یکی ازپیرترین اهالی روستا گفت "تا آنجا که من می‌دانم برای مسلمان بودن لازم نیست خودت چیزی بلد باشی، کافیست هرکاری که پیش نماز کرد، ما هم تقلید کنیم" .با این راه حل، خیال همه آسوده شد و برای اقامه نماز به سمت مسجد قدیمی حرکت کردند. مرد روحانی در جلوی صف ایستاد و همه مردم پشت سرش جمع شدند. آقادست‌ها را بیخ گوش گذاشت و زمزمه‌ای کرد، مردم هم دست‌ها را بالا بردند و چون دقیقانمی‌دانستند آقا چه گفته است، هرکدام پچ پچی کردند.آقا دست‌ها را پائین انداخت و بلند گفت الله اکبر، مردم هم ذوق زده از آنکه چیزی را فهمیدند فریاد زدندالله اکبر.باز آقا زیر لب چیزی خواند، مردم هم زیر لب ناله می‌کرند.آقادست‌هایش را روی زانو گذاشت و چیزی گفت، مردم هم دست‌هایشان را روی زانوگذاشتند و ناله‌ای کردند، آقا دوباره سرپا شد و گفت الله اکبر، مردم هم سرپا شدند وفریاد زدند الله اکبر. آقا به خاک افتاد و چیزهائی زیرلب گفت، مردم هم روی خاک افتادند و هرکدام زیر لب چیزی را زمزمه کردند آقا دو زانو نشست، مردم هم دو زانو نشستند. در این هنگام پای آقا در میان دو تخته چوب کف زمین گیرکردو ایشان عربده زدند آآآآآآآآخ، مردم هم ذوق زده فریاد کشیدند آآآآآآآآآآخ. روحانی در حالی که تلاش می‌کرد خودش را از این وضعیت خلاص کند، خود را به چپ و راست می انداخت و با دستش تلاش می‌کرد که لای دو تخته چوب را باز کند، مردم هم خودشانرا به چپ و راست خم می‌کردند و با دستان‌شان به کف زمین ضربه می‌زدند.روحانی فریاد می‌کشید "خدایا به دادم برس".از درد به زمین چنگ می‌زد و از خدا یاری می‌خواست، مردم هم به زمین چنگ زدند و از خدایاری خواستند. باری بعد از سه چهار دقیقه، آقا توانست خود را خلاص کند و درحالیکه از درد به خود می‌پیچید، نگاهی به جمعیت کرد و از درد بی هوش شد.جمعیت هم نگاهی به هم کردند و خود را روی زمین انداختند و آنقدر در آن حالت ماندندتا آخوند به هوش آمد. او که از شدت درد به خود می پیچید به خانه کد خدامنتقل شد و به مردم گفت خودتان نمازتان را بخوانید، فردای آن روز آن مردروحانی آن روستا را ترک کرد و رفت.اما از آن تاریخ تا امروز مراسم نماز جماعت به امامت کدخدا در آن روستا برقرار است.البته مردم چون ذکرهای بین الله اکبرها را متوجه نشده بودند، آنها را نمی‌گویند، در عوض مراسم انتهای نماز را هرچه با شکوه تر برگزار می‌کنند و تا امروز دوازده کتاب در موردفلسفه اعمال آخر نمازشان چاپ کرده‌اند.البته انحرافات جزئی از اصول در آن روستا به وجود آمده و در حال حاضر آنها به بیست و دو فرقه تفکیک شده‌اند، برخی معتقدند برای چنگ زدن بر زمین، کفپوش باید از چوب باشد، برخی معتقدند، چنگ برهرچیزی جایز است. برخی معتقدند مدت بیهوشی بعد از نماز را هرچقدر بیشتر کنی به خدا نزدیکتر می‌شوی و برخی معتقدند مهم کیفیت بیهوشی‌ است نه مدت آن. باری آنها در جزئیات متفاوتند ولی همه به یک کلیت معتقدند.

 

خدایا آنرا که عقل دادی چه ندادی؟

و آن را که عقل ندادی چه دادی؟

 









اسلام نیز به سبک زندگی اهمیت می دهد. اسلامی که حتی برای خانه، دیوارهای خانه و سقف خانه ها نیز حرف دارد، برایش سبک زندگی مهم است.

من نمی دانم چرا هر چه طبقات بالاتر می رود، خانه گران تر می‌شود؟ در روایات وارد شده است که شب ها هرچه می‌توانید به زمین نزدیک‌تر شوید. ارتباط انسان با خاک برای اسلام مهم است. چقدر احمق هستند آنهایی که برداشت نظام‌مند به قواعد اسلامی ندارند. آن افرادی که قواعد اسلام را نظام مند می بینند، یک حکم اسلامی را می گیرند و فضای شهر را با همان تغییر می‌دهند.

روایت داریم همسایه برای معامله اولی است؛ طبق روایت، خرید از سوپر محله مستحب است؛ ولی خرید از سوپر محلات دیگر هیچ ثواب خاصی ندارد.

سبک زندگی بسیار مهم است. یکی از آنها حجاب است؛ مثلا می بینید در هواپیما می گویند برای حفظ ارزش اسلامی حجاب را رعایت کنید یا در دانشگاه ها در نامه هایی که می خواهند به افراد بی حجاب و خانوادهایشان تذکر دهند، ارزش های اسلامی را مطرح می‌کنند.

حجاب در سبک زندگی نیست و نباید حجاب را از آن منظر نگاه کرد؟ اصلا یک سوال بپرسم: نماز مهم تر است یا حجاب؟ نماز واجب تر از حجاب نیست؟ اگر حجاب را اجباری کرده‌اید، چرا نماز اجباری نمی‌شود؟ بعضی می گویند این حرف ها را نگو! چرا نگوییم؟ آیا دلیلش این نیست که حجاب به سبک زندگی مربوط می‌شود؟

یک مطلبی را نیز بگویم. این قدر از اخلاق و ارزش های اسلامی صحبت نکنید؛ حتی شاید یکی اخلاقش خوب باشد ولی سبک زندگی مناسبی ندارد. باید در این زمینه به خدا رجوع کنیم. خدا که بهتر از ما می‌فهمد، بهتر می‌داند چگونه سبک زندگی مان را بچینیم.

رفتار ما، فکر ما را می‌سازد. یکی از اساتید روان شناس دانشگاه تهران که رئیس انیستیتوی روان شناسی بود، برای ما تعریف می کرد که در جریان یک تحقیق افرادی را 10 نفر، 10 نفر برای امتحان داخل انستیتو می‌آوردیم و بعد هر کدامشان را جدا داخل اتاق می بردیم و می گفتیم مهر‌ه هایی را بچنیند و سپس خراب کنند. بارها می گفتیم همین کار را انجام دهند و زمانی که می خواستند از اتاق بیرون بیایند، به برخی 1 دلار می دادیم، به برخی 5 دلار، به برخی 10 دلار و به برخی هیچ پولی نمی دادیم. هیچ کدام نیز از پول دیگری خبر نداشت. بعد یک نفر را در راهرو چیده بودیم تا بحثی را راه بیندازد و می دیدیم کسانی که پول کمتری گرفته بودند، از این عملشان بیشتر دفاع می‌کردند.

من همان زمان در کلاس این‌گونه تحلیل می‌کردم که انسان ذاتا کمال گراست. آن کسی که پول بیشتری گرفته بود، کمال گرایی اش را در جیبش گذاشته بود؛ اما آن کسی که پول کمی گرفته بود، برای کاری که انجام داده بود، دنبال فایده می‌گشت. می بینید، عمل این افراد در افکارشان اثر گذاشت.

روایت داریم که زیاد خوابیدن از زیاد نوشیدن تولید می شود، همچنین زیاد نوشیدن نیز نتیجه زیاد خوردن است. این امور نفس شما را سنگین می کند؛ بنابراین نمی توانید عبادت کنید. قساوت قلب شما نیز بیشتر می شود؛ بنابراین، قدرت تفکر را از شما می گیرد. تاثیر اعمال بر افکار و اعتقادات را مشاهده می کنید؟

در روایات وارد شده که هر گاه خواستید خدا را ملاقات کنید، گرسنه باشید؛ البته این امور سطحشان بالاست. ما چه؟ من نمی خواهم شما را به سمت ریاضت بکشم. ریاضت یک عامل است؛ عوامل دیگری نیز وجود دارد؛ عواملی مثل عواطف و محبت.

فردی رفت خانه امام حسین(ع) و دید هم پرده گذاشته اند و هم پشتی؛ سوال کرد: امام علی(ع) که بیش از این زهد را رعایت می کرد. امام فرمودند: همسرم دوست داشت، من هم این اسباب را فراهم کردم.

عواطف و محبت نیز از عوامل مهمی هستند. امام علی(ع) در روایتی قاعده ای مهم بیان می کنند: «بهترین ردایی که خوب است را روی لباس های دیگرت بیندازی، حلم است. اگر نمی توانی حلیم باشی، خودت را به حلم بزن. کم هستند افرادی که رفتار قومی را تقلید کنند و مثل آنها نشوند.»

در قرآن آمده است: می دانید چرا آیات قران را تکذیب می کنید؟ زیرا رفتارتان بد است. حضرت زینب(س) هم همین آیه را در مقابل یزید خواند.

در ابتدا باید رفتار بچه را درست کنیم یا افکار و عقایدش را؟ شما به بچه اعمال را آموزش دهید، فطرتش شکوفا می شود. بچه فطرتا از اول ادب و سبک زندگی می خواهد. شما واقعا ببینید صهیونیست ها چقدر رذل هستند و در اوج پستی به بدترین شکل ممکن انسان ها را می کشند؛ اما در اوج رذالت دستگاهی به نام هالیوود دارند؛ هالیوود نیز می خواهد انسان ها نابود شوند. صهیونیست ها اصلا به انسان می گویند حیوان دو پا.

اما آنها برای دیگران سبک زندگی درست می کنند؛ مثلا می‌گویند جوان ها در دانشگاه باید مختلط باشند؛ در حالی که در خود آمریکا بین دانشجویان دختر و پسر در اتوبوس پرده می‌کشند و می‌گویند مگر ما حیوانیم که مختلط زندگی کنیم؟

اما روایتی داریم که می گوید: این نصرت خدا برای بندگان خویش کافی است که ببینید دشمن خدا گناه می‌کند.

خدا سعی کرده غیرت دینی را با حلال و حرام حفظ کند؛ مثلا حرام است شکل ظاهری و چهره شبیه به کفار شود. شباهت به کفار معنا پیدا می‌کند آن زمانی که کت و شلوار در ایران باب شد. علمایی قوی نداشتیم وگرنه در آن زمان کت وشلوار حرام قطعی بود.

این که بیش از 200 فلسطینی را طی چند روز می‌کشند، نتیجه این است که حرام و حلال را به درستی انجام نداده ایم. در روز عاشورا و در فاصله صبح تا عاشورا یک سبک زندگی مد شده بود و آن نیز شهادت بود.








امیرالمومنین علی (علیه السلام) در کلمات قصار خویش راه حل مهمی را به همه پیروانشان نشان میدهند که پیمودن آن بسیار امید بخش است.ایشان میفرمایند«ردوا الحجر من حیث جاء....سنگ را به همان سمتی که به سوی شما پرتاب شد برگردانید»این سخن حکیمانه بدین معناست که ببینید دشمن شما از چه استراتژی،ابزار و تکنیکی استفاده میکند تا شما هم از همان بلکه بهتر از آن استفاده کنید.
باعث افتخار است که چنین علمداری داریم که در بصیرت و بینش نمونه ای به مثابه اهل بیت عصمت و طهارت هستند و در شرایط مختلف فصل الخطاب همه جهانیان به خصوص ایرانیان هستند و چراغ راهی در بیابان تاریک آخر الزمان.
چندین وقت پیش فرمانده قلبمان امام خامنه ای برای مقابله با استراتژی دشمن خبیث مطلبی را تحت عنوان اقتصاد مقاومتی مطرح کردند که بعضی از مسئولین هنوز در پی هضم این موضوع به ظاهر آسان ولی سنگین هستند.البته معظم له از چهار سال پیش به این مهم پی بردند و هر سال با نامگذاری سالها به نامهای اقتصادی به دنبال آماده سازی قوا و مردم ایران برای این مهم بوده اند. در سال جاری هم نسخه موثر برای مقابله با تحریم های جدید را اقتصاد مقاومتی دانستند و فرمودند تنها از این طریق است که میتوان دشمن را به زانو درآورد و در برابر فشارهای آن مقاومت کرد.متاسفانه این هشدارها و توصیه ها از سوی برخی مسئولان کشور چندان جدی گرفته نشده است.به راستی آیا در کشوری که به هرمناسبتی ده ها همایش و کنفرانس گرفته میشود،شایسته نبود درباره اقتصاد مقاومتی نیز یک نشست تخصصی انجام پذیرد؟آیا در این باره،مجلس و دولت وظیفه خودشان را انجام داده اند؟آیا منازعات سیاسی میان مجلس و دولت که عمدتا به رقابت های قبل و بعد برمیگردد،چاره کار است؟!!شایسته است روسای قوا این منازعات بی حاصل را کنار نهاده و به جای این گونه فعالیت ها و دعواهای لفظی به فکر تدوین برنامه جامع و کامل برای اقتصاد مقاومتی برآیند.آیا مجلس برای اقتصاد مقاومتی حاضر میشود بخشی از بودجه 460 میلیارد تومانی خود را کاهش دهد؟آیا دولت حاضر است هزینه های اضافی را از گرده بودجه کشور بردارد؟آیا مردم حاضرند در این شرایط حساس دولت خودشان را یاری کنند؟بی تردید اگر مردم ببینند مسئولانشان به فکر اقتصاد مقاومتی هستند و از حیف و میل بیت المال جلوگیری میکنند و به فکر چاره برآمده اند ،آن ها هم نظامشان را یاری خواهند کرد....
به امید رایحه ای تازه......








در مهرماه سال هفتاد و هشت بود که جهانبخش محبی نیا در مصاحبه با آفتاب امروز نمایی کوچک از فتنه ی بزرگ روشنفکران هم حزبی یانش را به طریقی بازگو کرد،او در این مصاحبه گفته بود:"در بعد مسائل فرهنگی سه مشکل است که حوزویان باید آن را حل کنند:یک،موسیقی به نحوی که انسان هر وقت دلش خواست ضبط را روشن کند و یکی هم رقص و دیگری هم ماهواره،به نحوی که در فیلم به زنان از زانو به بالا عریان،هم بتوان نظر انداخت."
جمله ای که باشنیدنش قلبم به درد آمد چرا که این جمله صدایی رسا از مسئولین وقت بود که به هر بهانه ای هر چند وقت یک بار تیشه به ریشه اسلام و انقلاب میزدند.اما هر چه بود تمام شد ونوبت رسید به شخصی که هدف خود را زنده نگه داشتن آرمانهای امام و شهدا و سید علی میدانست..بماند که این شخص تاچه حد به وعده های خود عمل کرد و برآن عهدی که بسته بود ثابت قدم ماند!(البته ناگفته نماند که ایشان با تمام کاستی های که دارند از امسال جناب هاشمی و خاتمی سر دارند.)
البته در تمامی این دولت ها هیچ کار ارزشمندی در راستای فرهنگ و تمدن اسلامی در ایران نه تنها انجام نشد بلکه گاهی اوقات کارهایشان اثرات ضدفرهنگی به همراه داشت و مردم را به سوی بی مبالاتی در خصوص احکام دینی سوق میداد.نمونه بارز و قابل ملموس این مورد را میتوان سریال دونگ یی معرفی کرد که به تازگی توانسته جای خودش را در میان مخاطبان ایرانی باز کند.بحث بنده تماما مربوط میشود به آهنگ پایانی این سریال(که صد البته به خود داستان و این چنین سریالهایی نقدهایی بسیاری وارد است).اگر دقت کرده باشید در آهنگ پایانی این سریال آهنگی با خوانندگی یک زن به همراه است.
حال از مسئولان به خصوص جناب آقای ضرغامی انتظار میرود که پاسخگو باشند که چرا احکام بسیار شفاف و محکم و متقن اسلامی این چنین در یک نهاد به این بزرگی زیر پا نهاده میشود؟ آیا برای شما و همکارانتان جای تردیدی در رابطه با این احکام وجود دارد(البته بر فرض اینکه شما مجتهد باشید)؟
و شاید هم در مورد اثرات و عوارض این چنین حرمت شکنی هایی اطلاع ندارید و آگاه نیستید که اینگونه مسایل چه اثری در ضمیر ناخودآگاه اشخاص مخصوصا کودکان میگذارد و در جوانی آنها را نسبت به فجایع بزرگتر مستعد تر میکند؟
از امثال جنابعالی که در چنین مناصب خطیر و مهمی دست به فعالیت زده اید و قبول زحمت نموده اید ، انتظار میرود که نسبت به اینگونه مسائل حساسیت بیشتری داشته باشید و از افراد خبره و آگاه تری در این امر استفاده نمایید(البته ناگفته نماند که مشکل تمامی دستگاه های ما این است که نه تنها از افراد و جوانان ولایی در دستگاه خود استفاده نمیکنندبلکه هرکجا که بتوانند محبتی از جنس بی مهری نصیبشان میکنند)

 







217749.jpg

دیگر برایتان، شعر نخواهم گفت
از دردهای این زمانه ی...،نخواهم گفت
هرچه وعده و وعید بود تمام شد
صله های وعده داده شما ،هم ،تمام شد
اینجا،بوی همان غربت قدیمی را میدهد
انگار،روزهای من هم،مثل آنجا،تمام شد
باز هم همان دلتنگی های گذشته، تکرار میشوند
دستهای آسمانیِ به زمین دراز شده،هم،تمام شد
باشد، میروم، اگر که شعرم پسند نبود
مثل اینکه، آستان هشتم، هم، تمام شد
دریای نیل ،هم ،نبود،خواسته های من
پر کاهی بود،اما،مثل اینکه،باز هم تمام شد
قرار نبود شما، هم، آشنا پروری کنید
هر آنچه، شنیده و دیده بودیم، همین جا تمام شد
نقطه. سر خط، دوباره شروع شد
نگاه های به آسمان مانده ،هم، ....

"""دل نوشته ای از مجاهد""""







 

رسیده ام به غربتی که رخ نداده هنوز
و اتفاق عجیبی که رخ نداده هنوز
و جرم تازه ای از پیش،متهم شده ام
گناه گندم و سیبی که رخ نداده هنوز
میان چشم و فلبم کسی لگد کوبید
به عشق،حس نجیبی که رخ نداده هنوز
هنوز منتظرم من اگرچه می افتد
دلم به دام فریبی که رخ نداده هنوز
به احتمال قوی ، غم در کمین من است
و خواب های مهیبی که رخ نداده هنوز
و باز دست پر از خالی ام حجوم آورد
به سمت (ام یجیبی)که رخ نداده هنوز
دوباره از پس این روزهای در به دری
چه مانده است نصیبی که رخ نداده هنوز

 

امیدوارم دوستان عزیزم این حقیر رو لایق بدونند و دعام کنن،چرا که شدیدا در گرفتاری ها فرو رفته ام و محتاج دعای دیگران هستم

التماس دعا

یا علی







دیشب مهمان خانه ی یکی از اقوام بودم.طبق معمول صحبتهای خودمانی رد و بدل شد تا اینکه صحبت شد از به کلاس رفتن دختر کوچیکش که امسال باید رهسپار پیش دبستانی شود اما .....
اما از هزینه های جاری مدرسه (که سالانه 300 هزار تومان بود)گله ای داشتند که واقعا بجا هم بود ومن هم در راستای مطالبات رهبری از مسئولین نظام وظیفه خود دیدم که ذره ای از مطالب وبلاگم رو به این دغدغه اختصاص بدم...
دوستان عزیزم در فضای مجازی،آقایان دولتی،وزیر محترم آموزش و پرورش تو را به قرآن ذره ای به فکر جیب مردم عزیزمان باشید.فرض کنید یک خانواده دارای دو فرزند باشد و قرار باشد برای هرکدام مبلغ 3000 هزار تومان بپردازد ،با یک حساب سر انگشتی این بنده خدا باید ششتصد هزار تومان پول به حساب آموزش و پرورش واریز نماید.البته این هزینه جدای از هزینه های مربوط به هزینه تراشی مدارس در اوایل و طول سال میشه که این هزینه ها اگر بیشتر نشه کمتر هم نمیشه.خدا وکیلی کجای این عدالته؟اونم با این وضع بد اقتصادی؟اینجوری حمایت میشه از مطالبات رهبری؟اصلا کسی جرات بچه دار شدن میکنه ؟اصلا حتی توی ذهنش هم خطور نمیکنه.
آقایان عزیز در دولت و مجلس اسلامی،تو را به آنچه میپرستید سوگندتان میدهم که بجای دعواهای سیاسی و دیگران رو مقصر جلوه دادن بیایید و با قلبی خالی از کینه،بااخلاص،برای خدا ،برای اسلام وتشیع دست از این نزاعهای سیاسی برداشته و ذره ای این بازار ملتهب اقتصادی و سیاسی رو سامان بدید و به فکر این مردمان نیازمند باشید که طبق فرموده آقا روح الله:مردم ولی نعمتان ما هستند.







 

 


امشب دلم خیلی گرفته...

از زندگی....

از خودم....

از کارایی که کردم.....

احساس تنهایی میکنم...

احساس غربت....

جایی ندارم برم....

فقط خودش....

اونه که به حرفم گوش میده....

اونه که اگه هزار بار بهش پشت کنم بازم آغوششو برام باز میکنه....

اونه که مونس تنهایی هام و دلتنگی هامه....

حالا نصف شبی اومدم در خونش....

با قلبی شکسته و نا امید....

میخوام بهش بگم: ای خدای مهربونم چه قدر تو غریبی....

خداجونم من خیلی بدم....

گناه میکنم بعد با بی شرمی تمام برمیگردم در خونت....

با بی ادبی باهات حرف می زنم....

توقع دارم بهترین چیزای دنیا رو به من بدی...

اما تو چی کار میکنی؟

با مهربونی و رحمت به من روسیاه نگاه میکنی...

دستمو میگیری...

بلندم میکنی...

بهترین چیزا رو به من میدی...

و من....

و من مثل همیشه بنده ی قدر نشناس تو ام...

راستی خدا تو وقتی دلت از بنده هات می گیره چی کار میکنی؟

من یه خدای بنده نواز دارم که به درد دلم گوش میکنه...

اما تو..

تو با کی درد و دل میکنی؟؟؟

وقتی دلت از گناهای بنده هات میگیره چی کار میکنی؟؟؟

وقتی من گناه میکنم و دلتو میشکنم چی؟؟؟

اینقدر مهربونی که همشو زود فراموش میکنی....

منو میبخشی و بهم نگاه میکنی...

قربونت برم که اینقدر به من لطف داری...

ای خدا رو سیاهم...

ازت خجالت میکشم...

تو اینقدر با من مهربونی...

اما من نمک می خورم و نمکدون میشکنم...

خدای عزیزم بازم مثل همیشه منو ببخش...

خدا من فقط تو رو دار تنهام نذار...

تو پناهمی...

بی پناهم نکن...

فدای مهربونیات...

دلتنگتم خدا...

منم ببر پیش خودت...

خوبا رو می بری...

مگه ما آدم بدا دل نداریم؟؟؟

صدای اذان میاد...

به حق این لحظه ی عزیز همه رو به خواستشون برسون...

خدایا منم ببر پیش خودت...

فقط خودت...

خیلی خیلی دوست دارم خدای خوبم...

از طرف بنده ی گناهکارت که به رحمت و مغفرت و آمرزشت امید داره....

 







اینجا میان جمع قفس ها،حسارها...
بیهوده است صحبت پرواز سارها...
بیهوده است فکر شنا...تا کشیده اند
مشتی حسود بر لب دریا.....حصارها
حتی خود خدا هم از اینجا بریده است.....
دریا که غرق گشته در این....انحصارها
خورشید را چگونه به تصویر میکشند......
آنها که بوده اند اسیران غارها
بادی وزید ،شعله سرما..... زبانه زد
یخ زد امید در دل خون ، انارها.....
یادی کن .....از دلی که اسیر قفس شده است
ای یادگار نسل پرستو تبارها...
روزی بیا ....به خاطر آنها که عاشقند...
خطی بکش به روی تمام مدارها.......

 

"ما همچنان منتظر ظهور هستیم"






صفحات :
|  1  2  >  |