سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
تدبر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
خبرنامه
 
آمار وبلاگ
  • کل بازدید: 244848
  • بازدید امروز: 2
  • بازدید دیروز: 5
  • تعداد کل پست ها: 198
درباره
مجاهد[363]

اینجا دغدغه های ذهنی یک طلبه بیان میشود .... طلبه ای از نسل نو که باور دارد دین تنها راهگشای طریق انسانیت است و لاغیر ...اما با تمام این وجود ما متهمیم ... آقا جان ! ما متهمیم ، ما را در یاب !!!

جستجو
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
صفحات مجزا
لوگوی دوستان
وصیت شهدا
وصیت شهدا
کاربردی



ابر برچسب ها

رهبر معظم انقلاب، دیدار با دانشگاهیان استان سمنان 1    آبان 1385: "

پیشرفت کشور تنها بر اساس الگوی اسلامی - ایرانی امکان پذیر است و مهمترین وظیفه نخبگان اعم از دانشگاهی و حوزوی تنظیم نقشه جامع پیشرفت کشور براساس مبانی اسلام است ... پیشرفتى که محورش انسانى است که داراى بُعد معنوى قوى است و علم و دنیا و ثروت و فعالیت زندگى را وسیله‏اى قرار مى‏دهد براى تعالى روحى و رفتن به سوى خداى متعال، این پیشرفت با آن پیشرفت خیلى متفاوت است"

 

""" قابل توجه اون دوست عزیزی که ما رو بستن به رگبار """"








 

ملا صدرا عشق را دو قسم کرده است: یکی عشق حقیقی و دیگر عشق مجازی وعلت این مسأله به مراتب عشق و محبت در تفکر صدرالمتألهین برمی گردد. از نظر او عشق حقیقی محبتبه خدا و صفات و افعال اوست. او می‌گوید چون ذات حق‌تعالی بالفعل جامع جمیع کمالات است احق است که معشوق و مطلوب و مقصود کل و مطلق باشد.(1)

عشق مجازی خود دو‌گونه است. عشق نفسانی و عشق حیوانی.

این نوع عشق انسان را از خود‌پرستی بیرون می‌برد و این حصار و محدودیت را می‌شکند. وجود عاشق را توسعه داده و کانون هستی‌اش را عوض می‌کند. این نوع عشق نفس و روح را نرم،آرام، مهربان، صاحب وجد و حزن و گریه و رقت دل می‌کند . در این مرحله، عاشق شیفته از معشوق خود تصویری متعالی و متکامل برای خویش ترسیم می‌کند و دیگر حواس او در مقابل اثری از غیر محبوبش حساسیتی ندارد.

 مبداء عشق حیوانی شهوات بدنی و هدف آن طلب لذت حیوانی و ارضای تمایلات خود محب است و از آن خشونت و جنایت برمی‌خیزد. انسان آنگاه که تحت تأثیر شهوات خویش است از خود بیرون نرفته است. شخص و شیء مورد علاقه را تنها برای خود می‌خواهد و اگر به او می‌اندیشد بدین صورت است که چگونه از وصال او بهره‌مند شود و حداکثر تمتع را ببرد و اگر نسبت به او  غیرت می‌ورزد غیرتش حیوانی است و مانع رشد و تکامل محبوب خویش می‌شود. او هرگز تکامل و تعالی معشوق را نمی‌خواهد زیرا همواره نگران از دست دادن اوست. همیشه ملتهب و     افسرده خاطر است دائم به فکر تصاحب و تملک محبوب است و گاه رفتارهای ناشایست و خلاف عقل از او سر می‌زند. او تا آنجا پیش می‌رود که از آزردن معشوق خود باکی ندارد. چنین عشقی با وصول به معشوق و گذشته ایام رو به سردی می‌گذارد و گاهی هم به کینه و نفرت تبدیل می‌شود و تا آنجا‌ که چه بسا معشوق آدمی دشمن‌ترین دشمنان او گردد.(2)
 

در مقابل عشق نفسانی محبتی خالص است و به کلی از شهوت و منفعت برکنار است. این نوع عشق انسان را از خود‌پرستی بیرون می‌برد و این حصار و محدودیت را می‌شکند. وجود  عاشق را توسعه داده و کانون هستی‌اش را عوض می‌کند. این نوع عشق نفس و روح را نرم، آرام، مهربان، صاحب وجد و حزن و گریه و رقت دل می‌کند . در این مرحله، عاشق شیفته از معشوق خود تصویری متعالی و متکامل برای خویش ترسیم می‌کند و دیگر حواس او در مقابل اثری از غیر محبوبش حساسیتی ندارد. در این نوع عشق که عشق خیالی(3)

نیز نامیده می‌شود عاشق نگران از دست دادن و مهجور شدن محبوب خود نیست زیرا محبوب همواره با اوست. زیرا صورت معشوق در عالم خیال او جاودانه شده و در وجود او تبلور یافته است و راه  جبران فراق و دوری را همین تصور خیالی می‌داند و لذا هرگز از معشوق خیالی خود جدا نیست و تا جایی پیش می‌رود که خیال محبوب را از خود محبوب عزیزتر و گرامی‌تر می‌دارد(4).

ملاصدرا اشعاری را از محیی‌الدین عربی ذکر می‌کند که اشاره به این نوع از عشق دارد که عشق نفسانی غیر از عشق حیوانی و جسمانی است.(5)

 


                                                     """"لحظه هاتون سرشار از شادی""""
                                                                                                                               

پی نوشت ها:
‌1-محمدبن‌ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمه المتعالیه فی الاسفار الاربعه العقلیه، به تصحیح مقصود محمدی، ج7 ،ص 252 (در مقالات بعدی این مطلب را بیشتر توضیح خواهیم داد.)
2- محمدبن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه ، ج7،ص 176.
3- فاطمه طباطبایی، سخن عشق،ص 12.
4- جالب است که چنین حالتی را در شهریار شاعر معروف زمان خودمان نیز ذکر کرده‌اند. ( ر.ک: مرتضی مطهری، فطرت،ص 86)
5-محمدبن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمه المتعالیه فی الاسفارالعقلیه الاربعه، ج7،ص 179.
                                                                                                                                                                                                                                
                                                                                                                        







به گزارش  فارس، مقامات قضایی اعلام کردند یک زندانی زن هلندی با الهام گرفتن از یکی از فیلم‌های سینمایی، در طول یک ماه با استفاده از قاشقی تونلی را برای فرار از زندان حفر کرد.
مدعی العموم هلند اعلام کرد که این زن 35 ساله هلندی توانست با حفر این تونل که عمقش چندین متر و زیر زندان زنان شهر بریدا در جنوب هلند بود، بگریزد.


"" وقتی این خبر رو دیدم با خودم گفتم یه زن واسه فرار از زندان ظاهری چقدر تلاش کرد اون هم بدون خستگی....اما ما تا حالا چقدر از زندان تنمون،از ندان نفسمون،از زندان دنیا ومادیات،از زندان گناه فرار کردیم؟؟؟؟
فرصتی کم از این ماه باقیست.....مغتنم بشماریم







1-می گفتند علی(ع) سخت گیر است و راست می گفتند، علی سخت گیر بود. اما این، فقط نیمی از واقعیت بود و این واقعیت نیمه دیگری هم داشت که ناگفته می گذاشتند و می گذشتند. علی به چه کسانی سخت می گرفت؟! آن کودک یتیم را که بر پشت خود می نشاند و به دست و زانو راه می رفت تا غم بی پدری از دل او بزداید. وقتی می شنید که حرامیان، خلخال از پای آن دخترک مسیحی ربوده اند، چهره به آتش سوزان تنور نزدیک می کرد و می فرمود؛ اگر کسی از این غصه بمیرد بر او ملامتی نیست. شب هنگام کیسه نان و خرما به دوش می کشید و پنهان از چشم این و آن در کوچه های تاریک می خزید تا هیچ تهی دستی سر گرسنه بر بالین نگذارد. در نخستین روزهای بعد از خلافت ظاهری، تعدادی از خواص آلوده به چرب و شیرین نزد علی(ع) آمده و او را ملامت کردند که چرا بیت المال را به تساوی تقسیم می کند؟! و به اشراف و خواص، سهم بیشتری نمی دهد؟! و حضرت خروشیده و گفته بود؛ آیا از من می خواهید با ستم کردن در حق مردمی که بر آنها حکومت دارم، در پی پیروزی باشم؟ به خدا سوگند هرگز دست به این ظلم نمی آلایم. اگر این اموال متعلق به خود من هم بود، همه را یکسان در میان مردم تقسیم می کردم، چه رسد به آن که، این اموال، مال خدا و بیت المال است. و...

به قول جرج جرداق نویسنده مسیحی کتاب «صوت العداله الانسانیه»، این همه که از فضایل و مردم دوستی علی(ع) آمده است- و همین اندازه نیز بیرون از اندازه و شمار است- فقط اندکی از بسیارها و قطره ای از اقیانوس بی کران علی است. جرداق در توضیح این نظر خود به واقعیت تلخی اشاره کرده و می گوید؛ بسیاری از فضیلت های علی(ع) را دشمنانش به کینه و دوستانش به تقیه، ناگفته گذاشته و گذشته اند.

علی سخت گیر بود. راست می گفتند ولی نمی گفتند که علی بر چه کسانی سخت می گیرد؟ علی سخت گیر بود، اما نه با مردم، بلکه از یکسو با کارگزاران حکومت که وظیفه آنان را خدمت به خلق خدا می دانست و می فرمود؛ آنها، یا برادران شما هستند در دین و یا برابر با شما در خلقت. و از دیگر سو به خواص آلوده، صاحبان ثروت های نامشروع، مفت خورها، زورگویان و همه کسانی که از این قماش بودند، سخت می گرفت. همین طیف از آلودگان و زیاده خواهان بودند که از سخت گیری مولای مظلوم ما در هراس بودند و اضطراب خود از عدالت علی را به حساب نگرانی مردم! می نوشتند.

2- در مقابل امیر مومنان(ع) سه جریان به تخاصم و دشمنی صف کشیده بودند. ناکثین- اصحاب جمل نظیر طلحه و زبیر- که برخی از آنان علی را می خواستند، اما «بی عدالت»! و مارقین- خوارج- که عدالت را بی علی(ع) جستجو می کردند و قاسطین- معاویه و دار و دسته اش- که نه علی را می خواستند و نه عدالت را. این هر سه جریان اگرچه تابلوی اسلام برافراشته بودند اما، با مولای ما علی(ع) تنها به این علت که اسلام ناب محمدی(ص) را نمایندگی می کرد و بر «عدالت علوی» که ترجمان بی کم و کاست «عدالت نبوی» بود، اصرار می ورزید، به مخالفت و کینه توزی برخاسته بودند. نکته عبرت انگیز و درس آموز آن که به گواهی بی چون و چرا و خالی از ابهام تاریخ، ناکثین و مارقین، نه فقط در دوران پرماجرای حضرت امیر(ع) بلکه در تمامی دوران ها، به خدمت قاسطین درآمده و ساز آنها را کوک کرده اند. طلحه و زبیر از ناکثین در فتنه جمل به نمایندگی از معاویه در مقابل علی(ع) صف کشیدند، شمر که در کربلا، بیشترین رذالت را در حق فرزند پیامبر خدا(ص)، روا داشت، از خوارج و جانباز! جنگ صفین بود و ابن ملجم مرادی نیز.

چرا راه دور برویم؟ مگر در جریان فتنه 88، افرادی نظیر کروبی، خاتمی، موسوی و شمار دیگری از عوامل اصلی فتنه، مجموعه ای ناهمگن از ناکثین و مارقین نبودند که در آغاز مانند اسلاف خود، به «راستی» یا به «تظاهر» داعیه خط امام(ره) و اسلام ناب داشتند ولی نهایتا در اردوگاه تابلودار قاسطین زمان یعنی مثلث شوم آمریکا و اسرائیل و انگلیس به خدمت گرفته شدند؟! این جماعت، در حالی که ابتدا مدعی خط امام(ره) بودند در جریان فتنه، آشکارا به حضرت امام اهانت کردند، ساحت مقدس امام حسین(ع) را پاس نداشتند، به نمایندگی از آمریکا و اسرائیل به روی اسلام ناب خنجر کشیدند و با جرثومه های فساد و تباهی نظیر منافقین و بهایی ها و مارکسیست ها و سلطنت طلب ها و عبدالمالک ریگی ها و... در یک صف ایستادند؟! و...

3- اینجا آوردگاه صفین است. روز نهم صفر سال 73 هجری. دیشب نبرد سختی درگرفته است و دقایقی بعد از غروب آفتاب، اگرچه «عمار» 39 ساله و یار باوفای پیامبر و علی به شهادت رسیده ولی سپاهیان معاویه با تحمل شکستی سنگین رو به هزیمت نهاده اند و تمام دیشب را، از بیم حمله امروز در اضطراب به سر برده اند تا آنجا که ناله های برخاسته از وحشت آنان به زوزه سگان شبیه بود و از این روی، آن شب را «لیله الهریر»- شب زوزه سگ ها- نامیده اند. امروز اما، نبرد از ساعتی پیش آغاز شده بود و مالک اشتر، سپهسالار سپاه علی(ع) دل قشون شام را شکافته و به خیمه سیاه معاویه- شبیه کاخ سفید امروز- نزدیک شده بود. اما سپاهیان معاویه به حیله عمروعاص قرآن ها را بر نیزه کرده و علی(ع) در پی این ترفند که در میان شماری از کم شعوران تردید افکنده بود، مالک را فرا خوانده بود. اکنون این مالک است که به دلشوره افتاده است و به ژرفای دل آرزو می کند «کاش می توانستم علی را به دورانی ببرم و در میان مردمانی ببینم که قدر او بدانند.» می گویند که مالک، پیش از این نیز با مشاهده برخی از نارواها در میان سپاهیان حضرت امیر(ع) همین آرزو را با «عمار» در میان گذاشته و از عمار 39ساله شنیده بود که ای مالک؛ از رسول خدا(ص) شنیده ام که آن روز آمدنی است.

4- در سحرگاه غم گرفته 12 ماه رمضان سال 04 هجری، وقتی مولای مظلوم ما که دو روز قبل در محراب مسجد کوفه به خون غلتیده بود، چشم از جهان فرو بست و با شهادت به دیدار یار شتافت، دشمنان بر این باور بودند که دارها برچیده و خون ها شسته اند و برای همیشه اسلام نوپای آن روزها را به تاریخ سپرده اند. اما، علی اگر چه رفته بود ولی بینش و منش علوی نه فقط نرفته بود بلکه تازه در آغاز راه بود و این گردونه چرخید و چرخید و چرخید تا به «عصر خمینی» رسید و اسلام ناب محمدی(ص) بعد از هزار و چند صد سال بار دیگر سر برآورد. این بار، اما، شیعیان علی(ع) از فراز و نشیب های چند قرن گذشته، درس ها آموخته و تجربه ها اندوخته بودند. امام راحل ما(ره) که ندا به انقلاب برداشت، مردم، ندای او را در دل خود آشنا دیدند، صدای علی بود که گویی بعد از هزار و چند صد سال به جای مسجد کوفه، از ایران اسلامی می شنیدند. مردم که گمشده تاریخی خود را یافته بودند با پای جان به سویش شتافتند، سقف ظلمانی نظام سلطه را شکافتند و طرحی که مالک در آن روز غمزده صفین آرزو می کرد را درانداختند. و... دشمنان آن روزها، بار دیگر سراسیمه به میدان آمدند و در مقابل انقلاب اسلامی که به قول حضرت آقا بعثت دوباره بود، با همه توان به تخاصم صف کشیدند، اما از هر «بادی» که کاشتند، طوفان درو کردند.

بار دیگر رسول خدا(ص) بی آن که از منافقان در پوست مؤمنان خزیده کاری ساخته باشد. بار دیگر علی(ع) بی آن که «مالک» از چند قدمی خیمه سپاه معاویه فراخوانده شود. بار دیگر زهرای مرضیه(س) بی آن که نیازی به یادآوری سفارش های رسول خدا(ص) به برخی از خواص در میان باشد. بار دیگر حسن(ع) اما، نه آن که سران سپاهش با معاویه پیمان پنهان بسته باشند و بار دیگر حسین(ع) و عاشورا و کربلا. اما این بار خون ناپاک یزید و شمر و عمرسعد و خولی و بنی مروان و بنی امیه بر زمین ریخته می شود.

5- نیم نگاهی به این سوی و آن سوی دنیا بیندازید. چه می بینید؟ به قول جیمز ولسلی- رئیس اسبق سازمان سیا- قطب قدرتمند اسلام است که با پرچمداری خمینی و خامنه ای، ساختار کدگذاری شده جهان را به چالش کشیده است و به گفته برژینسکی در اجلاس آتلانتیک، تاریخ به پیچ بزرگی رسیده است که خمینی و خامنه ای تابلوهای راهنمای آن را نصب کرده اند. نتانیاهو را می بینید که جیغ بنفش می کشد و می گوید «در خاورمیانه به هر طرف که نگاه می کنم خمینی و خامنه ای را می بینم که خیمه زده اند» و آلوین تافلر را که با تاسف! و نگرانی نظر حضرت آقا را تایید می کند «این عصر را باید عصر خمینی نامید» و...

«هنوز اول عشق است، اضطراب مکن». باز هم دشمنان در میدان به تخاصم و کینه توزی صف کشیده اند و ترفندهای فراوانی در آستین دارند.

اما به نوشته یو.اس.ای تودی، «حریف قدرتمندتر و هوشمندتر از آن است که تصور می کردیم. در ایران با یک ابرحریف «SUPER OPPONANT» به نام خامنه ای روبرو هستیم که نقشه راه ما را می داند و در میان ملت های مسلمان از اعتماد توام با اعتقاد برخوردار است»... و بالاخره به قول حضرت امام راحل(ره) خطاب به آمریکا؛ «اگر می گوئید چیزی نشده پس چرا اینهمه هیاهو می کنید»؟! امروز دیگر علی(ع) ما- بخوانید علی همه مردمان دنیا- تنها نیست. نسیم بیداری اسلامی وزیدن گرفته و نه فقط در ایران اسلامی که در جای جای دنیا این نسیم به پرچم مولای ما، علی مرتضی(ع) می وزد.







خدا...
اى سرود جارى دل هاى خسته
خدا...
اى سکوت گویا و اى فریاد خاموش روح هاى آشنا.
ما یک عمرى فریاد را، یک دنیا طلب را، تجربه کرده ایم . با تجربه ها، رو به تو آوردهایم ... ما طمع کفرها، شرک ها، نفاق ها را چشیده ایم و بن بست ها را چه بگویم که چگونه احساس کرده ایم . در برابر تو لب از لب گشوده ایم . حتى در خاموشى طنین فریادیم ....
این تویى که ما را خوانده اى . این توى که در ما دمیده اى ... این نواى توست ، تو، از خودت بشنو، که سزاوار شنیدنت نیستم .
که ما از تو هیچ گاه نشنیدیم ...
این نواى توست.....
این نواى آشناى توست ، درنى وجود ما،
تو،
بشنوى از نى .
از نى ، این سر برآورده ، از مرداب .
از نى ، این سرکشیده ، تا فریاد.
این حکایت جدایى ماست که پس از هزار تجربه ، هزار بن بست ، هزار درگیرى ، به تو اى آخرین فریاد، به تو اى آیه امید، ختم مى شود این جارى سرگشته ، این رود وجود ماست ؛ که پس از تجربه هزار مرداب ، باز هم به تو مى پیوندد...
آن روز، تو یک پیام بودى
آن روز، تو یک کلام بودى
و من ، بیدار، گویى که پیام تو مى شنیدم .
و من ، آگاه ، زمانى که کلام تو مى خواندم .
امروز، همراه دود و خون
امروز، در دام این همه غوغا.
باز من هستم که مى شنوم .
و من هستم که مى خوانم .
اما...دیگر نه تو را.
من ، گوشه پر از ترانه باروت است .
و زبانم سرشار از هذیان
و دلم آشفته فرداى شرارت بار.
با این گوش تو را نمى شنوم با این زبان تو را نمى خوانم
لیکن با دلم - این آرزوى سرگشته
در جست و جوى تو هستم من
در انتظار تو هستم من
اى شاعرانه ترین پیغام .
اى زیباترین کلام ...







دو شبه که دیگه صدای مناجات حضرت علی (ع) تو کوچه پس کوچه های کوفه به گوش نمیرسه....
 

مولای یا مولای انت المولا وانا العبد وهل یرحم العبد الا المولی
 

مولای یا مولای انت المالک وانا المملوک وهل یرحم مملوک الا المالک
 

مولای یا مولای انت العزیر وانا الذلیل وهل یرحم الذلیل الا العزیز

 

 مولای یامولای انت الخالق وانا مخلوق وهل یرحم المخلوق الا الخالق
 

مولای یا مولای انت العزیز وانا الحقیر وهل یرحم الحقیر الا العزیز
 

مولای یا مولای انت القوی وانا الضعیف وهل یرحم الضعیف الا القوی
 

مولای یا مولا انت الغنی وانا الفقیر  وهل یرحم الفقیر الا الغنی
 

مولای یا مولای انت المعطی وانا السائل وهل یرحم السائل الا المعطی
 

مولای یا مولا انت الحی وانا المیت وهل یرحم المیت الا الحی
 

مولای یا مولا انت الباقی وانا الفانی وهل یرحم الفانی الا الباقی

 
مولای یا مولا انت الدائم وانا الزائل وهل یرحم الالزائل الا الدائم
 

مولای یا مولا انت الرزاق وانا المرزوق و هل یرحم المرزوق الا الرازق
 

مولای یا مولا انت الجواد وانا البخیل وهل یرحم البخیل الا الجواد
 

مولای یا مولای انت المعافی وانا المبتلی وهل یرحم المبتلی الا معافی
 

مولای یا مولا انت الکبیر وانا الصغیر وهل یرحم الصغیر الا الکبیر
 

مولای یا مولا ی انت الهادی وانا الضال وهل یرحم الضال الا الهادی
 

مولای یا مولای انت الرحمان وانا المرحوم وهل یرحم المرحوم الا الرحمن
 

مولای یا مولای انت السلطان وانا الممتهن وهل یرحم الممتهن الا السلطان
 

مولای یا مولای انت الدلیل وانا المتحیر وهل یرحم المتحیر الا الدلیل
 

مولای یا مولا انت انت المغفور و انا المذنب وهل یرحم المذنب الا الغفور
 

مولای یا مولا انت الغالب وانا المغلوب وهل یرحم المغلوب الا الغالب
 

مولای یا مولا انت الرب وانا المربوب وهل یرحم المربوب الا رب
 

مولای یا مولا انت المتکبر وانا الخاشع وهل یرحم الخاشع الا متکبر
 

مولای یا مولا ی ارحمنی برحمتک وارض عنی بجودک وکرمک وفضلک یا ذالجود والاحسان والطول والامتنانکنه







 

 

 

 

یک بخش توبه ، استغفار با زبان است ؛ خدایا! اشتباه کردم « أستغفرُ اللهَ ربى و أتوب الیه » با زبان، حالا همین که قلبمان پشیمان است، بس نیست؟ نه، چون خدا گفته است که غیر از پشیمانى قلب، دوست دارم صداى التماس گنهکار را بشنوم. صدایت مهم است؛ 

« ادْعُونِى أَسْتَجِبْ لَکُمْ »(1)  من را صدا بزن، من با صدا زدن تو جواب تو را مى‏دهم .

بیایى پشت در بایستى و زنگ نزنى که کسى در را باز نمی‏کند. تشنه‏ اى، اما اگر نگویى آب مى‏خواهم، آب نمی ‏آورند، گرسنه اگر نگوید نان، کسى به او نان نمی‏دهد.

یک مرحله توبه: « ترکٌ بالجوارح » هر عضوى از اعضا دچار هر گناهى است، امشب از چاه گناه بیرون بیاور، بگو: من از تاریکى می‏خواهم بروم، خسته شدم.(2)

یک بخش آن هم این است که به خدا بگویى: از امشب تا سال دیگر، دیگر من به گناه برنمیگردم « إضمار أن لایعود ».(3

توبه نصوح توبه‏اى است که در آن رجوع به گناه نباشد. و توبه‏ کننده از گناه مانند کسى است که گناه نکرده باشد. و آن کس که اصرار بر گناه دارد و استغفار می‏کند خود را استهزاء و مسخره میکند.

و با این حالت شیطان او را مسخره می‏کند. و به تحقیق شخص وقتى بگوید: اى خدا من از تو طلب آمرزش میکنم و بازگشت به سوى تو مینمایم پس به گناه عود کند و برگردد و باز چنین بگوید تا چهار مرتبه، در مرتبه چهارم از دروغگویان نوشته شود.

داستانى درباره گرگ گرسنه

یکى از علماى جامع و کامل و عارف و فیلسوف که همه شما او را میشناسید ، ایشان میفرمودند: براى دیدن یکى از اقوام به شهرمان در یک منطقه سردسیر کشاورزى رفتم.

وقتى وارد خانه‏ اش شدم، گفت: آقا! اول یک مسأله شرعى دارم، این را جواب بدهید.

گفتم: بفرمایید، گفت: امسال تا زانوى ما در این منطقه برف آمده است، پنج و نیم، شش صبح تازه هوا روشن شده بود، من آمدم بیل و پارو برداشتم که به باغ بیایم داخل آلاچیق دیدم یک گرگ قوى آمده و زیر آلاچیق خوابیده، من و بیل و پاروى من را که دید، اصلاً عکس العمل نشان نداد، نترسید، ولى من ترسیدم جلو بروم، خیلى گرگ قویى بود.

 







 


علی کیست؟....

همانی که خدا داده به او هستی خود را......

وهستی خدا کیست؟....بجز حضرت زهرا(س)








«اللّهمّ وفّرْ فیهِ حَظّی من بَرَکاتِهِ وسَهّلْ سَبیلی الى خَیراتِهِ ولاتَحْرِمْنی قَبولَ حَسَناتِهِ یا هادیاً الى الحَقّ المُبین»
خدایا زیاد بگردان در آن بهره مرا از برکاتش و آسان کن راه مرا به سوى خیرهایش و محروم نکن ما را از پذیرفتن نیکی‌هایش، اى راهنماى به سوى حـق آشکار!

*شرح فرازهای دعا
‌خدایا کاری کن که از برکات ماه رمضان بهره‌ بسیار ببرم. حال برکات ماه رمضان چیست؟ خواندن دعا، عبادت کردن، تلاوت قرآن و قرائت دعاهایی مانند ابوحمزه از برکات رمضان است.
آنها که زبان عربی بلد نیستند، قرآن و مفاتیح ترجمه شده تهیه کنند و ترجمه آنچه را می‌خوانند، بدانند.
ما در مفاتیح در دعایی می‌خوانیم که خدایا برای تاریکی قبرم گریه می‌کنم. خدایا برای تنگی لحدم گریه می‌کنم. آخر زندگی انسان قرار گرفتن در قبور است و حدیث داریم که شبانه‌روز، قبر ما 5 کلمه را صدا می‌کند. قبر صبح به صبح می‌گوید: من خانه تنهایی تو هستم، برای خودت انیسی پیدا کن با انجام کار خیر!
قبر همچنین به ما می‌گوید که منم خانه تاریکی تو، یک چراغی برای خودت بفرست! می‌گوید: من خانه پر از کرم و عقرب توام، زهری بفرست تا کرم‌ها را بکشد!
قبری که پر از عقرب بود
در گذشته شخصی بود به نام حاج سعید حق‌گو، می‌گفت: در قم جنازه‌ای را بردیم تا دفن کنیم، قبر پر از عقرب بود و هرچه از آنها را می‌کشتیم باز هم در قبر می‌جوشیدند و در آخر خسته شدیم و جنازه را روی عقرب‌ها گذاشتیم و روی آن خاک ریختیم.
این صداهای قبر را بشنویم و در فکر مردن باشیم، ما آن‌چنان شیفته دنیا هستیم که بی‌هوش شده‌ایم و آدمی که بی‌هوش باشد،‌ هیچ نمی‌فهمد. از خدا بخواهیم ما را هوشیار کند.
خدایا کاری کن از برکات ماه رمضان استفاده کنیم. برخی استفاده نمی‌کنند و حتی برای سحر بلند نمی‌شوند. برای استفاده از برکات ماه رمضان باید هنگام سحر بیدار شد و دعا خواند و عبادت کرد. حتی آنان‌که مسافر هستند و یا به علت بیماری روزه نمی‌گیرند، هم وقت سحر بیدار شوند و بهره ببرند.
 بهره ماه رمضان بهشت و بهره‌های معنوی است. بهره‌‌هایی که خدا می‌دهد، معنوی‌اند که باید برای رسیدن به آنها دعا کرد.
خدا ما را به دین حق یعنی دین اسلام و مذهب شیعه دوازده‌ امامی راهنمایی کرده است و اینکه شیعه مرتضی علی (ع) هستیم خیلی مهم است. خدایا این چند دعا را درباره ما مستجاب بفرما!







میرزا جوادآقا ملکی تبریزی از جمله سالکان و عارفانی است که بندگان خالص و مشتاقان می‌توانند به توصیه‌های او در دعا و نحوه درخواست کردن از محضر خداوند متعال توجه کنند.
 
از این رو با فرارسیدن شب‌های قدر و فرصتی ویژه برای حضور در درگاه الهی، بخشی از سخنان این عارف وارسته در خصوص آداب دعا از کتاب «المراقبات» تقدیم خوانندگان می‌شود.
 
""" به عزتم و جلالم و عظمتم و ارتفاع مکانم بر عرش سوگند که امید هر آن کس را که به غیر من امیدوار باشد، قطع می‌کنم و آرزویش را به یأس بدل می‌کنم و در میان مردم لباس مذلت برایش می‌پوشانم. و او را از قرب خودم دور می‌کنم و از وصلم دورش می‌سازم آیا در شدت‌ها به غیر من امید می‌بندد، حال آنکه شداید در دست من است؟ و به غیر من امیدوار می‌شود و با فکرش در دیگری را می‌زند، در صورتی که آن بسته است و در من برای هر کس که مرا بخواند، گشوده و باز است؟
 
پس کیست که در سختی‌هایش به من امیدوار باشد؟ و کیست که در امر مهمی به من امیدوار باشد و من امید او را قطع کنم؟ من آمال بندگانم را در پیش خود محفوظ قرار داده‌ام، ولی آنها به حفظ من راضی نیستند؟ آسمان‌ها و زمینم را از ملائکه‌ها پر کرده‌ام، کسانی که از تسبیح من دچار ملال و خستگی نمی‌شوند و امرشان کرده‌ام درهای موجود میان من و بندگانم را نبندند، ولی آنها (بندگانم) به قول من اعتماد نمی‌کنند؟ آیا نمی‌داند کسی را که من بر او با مشکلی از مشکلاتم ببندم، کسی جز من نمی‌تواند مالک کشف و رفع آن شود؟
 
پس او را چه شده که پس از اذان دادنم بر او، او را ناله کننده بر درگاه خودم نمی‌بینم؟ با جودم برایش عطا کردم چیزی را که از من نخواسته بود و سپس آن را از او گرفتم، پس بازگشت آن را از من مسئلت نمی‌کند و از غیر من می‌خواهد، آیا مرا اینگونه می‌بینید که قبل از مسئلت با عطا آغاز کنم آنگاه آن را از من بخواهد، من جواب ندهم؟ آیا من بخیل هستم تا بنده‌ام به من بخل ورزد؟ آیا عفو و رحمت به دست من نیست؟ آیا من جایگاه آرزوها نیستم؟ پس کیست غیر از من که قطع کند؟ آیا امیدواران به غیر من نمی‌ترسند که به آنها امید می‌بندند؟ پس اگر اهل آسمان من و اهل زمین من، همگی به من امید بندند، و من مثل همه آنچه را که امید آنهاست برایشان عطا کنم، از ملک من ذره‌ای کاسته نمی‌شود. و چگونه کم شود ملکی که من قیّم آن هستم؟ پس بدا بر ناامیدشدگان از رحمت من، و بدا بر هر کس که عصیانم می‌کند و مراقب من نیست!
 
و همچنین، باز در احادیث قدسیه آمده است: أنا عِندَ ظَنّ عبدی بی، فلا یظنّ بی‌ الاّ خیراً؛ من در نزد حسن ظنّ بنده‌ام به من هستم، پس بر من گمان نبرد، مگر خیر و نیکو.
 
رسول اکرم - صلی الله علیه و آله- نیز فرمود: خدا را در حالی بخوانید که به اجابت دعا یقین دارید و از حضرت امام صادق (ع) نیز روایت شده است:‌ هرگاه دعا نمودی، چنین گمان کن که اجابت در خانه‌ات است. در روایتی دیگر آمده است که: با قلبت به خدا روی بیاور و اجابتت را درِ خانه‌ات حساب کن!
 
و همچنین روایت شده است: که فرعون به هنگام غرق شدن، به موسی استغاثه نمود و به خداوند استغاثه نکرد، پس خدا به موسی وحی کرد: یا موسی! به درستی که تو نمی‌توانی به داد او برسی، چرا که تو خلقش ننموده‌ای و اگر او از من یاری می‌خواست، پناهش می‌دادم. و همچنین داستان قارون و عتابش به موسی (ع) در جواب ندادنش به او معروف است.
 
ای برادر من! بدان که آنچه روایات به آن دلالت می‌کند این است که کسی به خداوند گمان نیکو و حسن نمی‌برد، مگر اینکه خداوند با او بنا به آنچه گمان برده، معامله می‌کند ولی بسیاری از مردم مغرور شده، چنین پنداشته‌اند که: عدم مبادلات در دین «حسن ظنّ» داشتن به غفران خداوند است.
 
بی‌شک از او دلیل خواسته شده و گفته خواهد شد: اگر چنین است، پس چرا در امر رزقت به خداوند حسن ظن نداری، حال آنکه خداوند در قرآن آن را ضمانت و آن را با «سوگند مؤکد» یاد کرده است. و اگر چنین است که حسن ظنّت به لطف و کرم و عنایت خداوندی است، این صفت‌ها تنها به امور اخروی اختصاص ندارد و اگر در امر دنیایت به کرمش اعتقاد داری، پس چرا به هنگام فقدان اسباب رزق دچار اضطراب شده، به کرمش اتکاء نمی‌کنی؟ و این همه اندوه و هم و غم به خاطر حاجت‌ها چه دلیلی دارد؟
 
اگر پدری توانا و دارای عنایت داشته باشی که روزیت را عهده‌دار شده باشد، آیا به ضمانتش رضایت داده، به قبولش اطمینان حاصل می‌کنی؟ آیا تو به راستی عنایت خداوندی را از عنایت پدرت کمتر می‌دانی، یا از ناتوانی‌اش می‌ترسی، یا اینکه احتمال می‌دهی درباره‌ات بخل روا دارد؟ آیا هنوز اعتقاد نیافته‌ای که اوست ارحم الراحمین و اقدرالقادرین و اجود الاجودین؟
 
روایت شده که به هنگام محاسبه خلق، توسط خداوند، متعال، گناهان بنده‌ای به خوبی‌هایش غلبه می‌کند. پس فرشتگان او را گرفته، به طرف آتش می‌برند او رو به درگاه حق می‌کند. در این حال خداوند امر می‌کند او را برگردانند و می‌پرسد: چرا به درگاه من رو کردی؟ پاسخ می‌دهد: ای پروردگار! به درستی که ظن من به تو این نبود! خطاب می‌رسد: ای فرشتگان من! به عزت و جلالم سوگند! او حتی یک روز نیز به من حسن ظن نداشت، ولی چون ادعای آن را می‌کند، او را به بهشت ببرید!
 
از دیگر شرایط دعا این است که نسبت به احدی در عرض و مالش ظلم روا ندارد.
 
در یکی از حدیث‌های قدسی آمده است: از تو دعا و اجابت از من، پس هیچ دعایی را از من مپوشان، مگر خواستن لقمه حرام.
 
در روایتی از رسول اکرم (ص) آمده است:‌ هر کس که بخواهد دعایش مستجاب شود، باید کار و غذایش را پاکیزه کند.
 
و در نصایحی که خداوند متعال به حضرت عیسی - علی نبینا و آله و علیه‌السلام- فرمود، از جمله این بود:‌
 
یَا عیسی! قُل لِظَلَمَةِ بنی اسرائیل: لا تَدعُونی و السحتُ تَحتَ اَحضَانِکُم والاَصنِامُ فی بُیُوتِکُم، فَانّی آلیت أن اُجیبَ مَن دَعَانی، و أن اجعَلَ اِجَابَتی لَعَناً عَلَیهِم حَتّی یَتَفَرّقوا.
 
به ستمکاران بنی اسرائیل بگو مرا نخوانید و حال آنکه در زیر گام‌هایتان رشوه و در خانه‌هایتان بت وجود دارد و به درستی که من سوگند یاد کرده‌ام دعای کسی را اجابت می‌کنم که مرا بخواند. از این رو، اجابت من در حق آنها «لعن» است تا زمانی که پراکنده شوند.
 
و از رسول اکرم (ص) روایت شده است که فرمود: خداوند به من اینگونه وحی کرد: ای برادر پیامبرانِ انذار دهنده و ای برادر پیامبران مرسل! قومت را بترسان که مبادا به خانه‌ای از خانه‌های من داخل شوند، و حال آنکه بر ذمه یکی از آنها، مظلمه یکی از بندگانم باشد و من، او را تا زمانی که به نماز ایستاده، لعن می‌کنم، تا آن مظلمه را به صاحبش برگرداند. آن‌گاه گوش او می‌شوم که با من بشنود، چشمش می‌گردم که با من ببیند و او، به درستی از اولیا و برگزیدگان من بوده، با پیامبران و صدیقان و شهیدان در بهشت من همسایه و همجوار خواهد بود.
 
و ردّ شدن دعای مرد بنی‌ اسرائیلی که با زبانی هرزه و عصیانگرانه و بی‌تقوی و نیتی ناپاک دعا می‌کرد، روایت شده است.
 
و نیز از پیامبر اکرم (ص) روایت شده است که: مثل دعا کننده بدون عمل، مانند تیرانداز بدون کمان است.
 
و از حضرت صادق (ع) روایت شده است: خداوند متعال دعایی را که از اعماق قلب نباشد و قلب دعا کننده‌اش به هنگام دعا، در جای دیگری مشغول باشد، مستجاب نمی‌کند. پس هرگاه که دعا می‌کنی، با قلبت به او روی بیاور! سپس یقین داشته باش که دعایت مستجاب می‌شود.
 
و از همان حضرت روایت شده است: دعایی که از ظاهر قلب صورت بگیرد، و نیز از طرف سخت قلبی قسی، آن نیز مستجاب نمی‌شود.
 
و نیز روایت شده است که چهار نفر هستند که دعایشان مستجاب نمی‌شود:
 
مردی که در خانه‌اش نشسته و بگوید: خدایا روزی‌ام را برسان! مردی که زنش را نفرین کند و مردی که خدا اموال و دارایی‌هایی در اختیارش بگذارد و او آن‌ها را تباه کند و مردی که مالی را به مردی دیگر قرض داده و به آن شاهد نگیرد و بعد بدهکار آن مال را انکار کند.
 
در بعضی از روایات اضافه شده که همچنین به همسایه‌اش نفرین نکند و از خداوند امر حرام طلب نکند و خواستش از خداوند قطع رحم نباشد.
 
از حضرت امیرالمؤمنین(ع) روایت شده است که فرمود: ای صاحب دعا! از خداوند امر محال و حرام نخواه!
 
و زمانی که دعاکننده خود را از این اوصاف خالی کرد، پس باید که اسباب اجابت دعایش را آماده کند؛ مثل طهارت و وقت‌های خاص و احوال خاص و نماز و روزه و گریه و غیر آن.
 
روایت شده که مابین بهشت و جهنم عقبه‌ای وجود دارد که از آن نمی‌گذرند، مگر گریه‌کنندگان از خوف خداوند.
 
از پیامبر اکرم (ص) روایت شده که فرمود: خداوند به من خبر داد و فرمود:
 
وَ عِزَّتی و جلالی! مَا اَدرَکَ العَامِلُونَ دَرکَ البُکّاءِ عِندِی شَیئَاً، و انّی لاَبنی لَهُم فی الّرفیعِ الاِعلَی قَصرَاً، لایُشارِکُهُم فیه غَیرِهِم.
 
به عزّتم و جلالم سوگند یاد می‌کنم مرا آن اندازه که صاحبان گریه‌های زیاد درک کرده‌اند، هیچ یک از دسته‌ای عمل‌کننده، آن اندازه درک نکرده‌اند و به درستی که من برای بیش گیرندگان، قصر رفیع اعلا بنا خواهم کرد که غیر آنها، کسی در آن شریکشان نباشد."""

 

یا علی






صفحات :
|  <  <<  16  17  18  19  20  >  |