سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
تدبر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
خبرنامه
 
آمار وبلاگ
  • کل بازدید: 237853
  • بازدید امروز: 15
  • بازدید دیروز: 31
  • تعداد کل پست ها: 198
درباره
مجاهد[363]

اینجا دغدغه های ذهنی یک طلبه بیان میشود .... طلبه ای از نسل نو که باور دارد دین تنها راهگشای طریق انسانیت است و لاغیر ...اما با تمام این وجود ما متهمیم ... آقا جان ! ما متهمیم ، ما را در یاب !!!

جستجو
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
صفحات مجزا
لوگوی دوستان
وصیت شهدا
وصیت شهدا
کاربردی



ابر برچسب ها

از مزیت های شریعت اسلام اینست که دینی کامل و دارای شمولیت است و تمام جوانب حیات را در کمال تعادل و تکامل و هماهنگی در بر میگیرد. اما با این حال برخی این سؤال را پیش می کشند که:

-آیا شریعتی که چهارده قرن پیش نازل شده می‌تواند با تغییرات جدید در زندگانی مردم همگام گردد؟

-آیا میتوان این دین را بدون به کار بردن احکام و قوانین دیگر اندیشه ها و مکاتب بشری همانند سوسیالیسم و دمکراسی و سکولاریسم و...، به اجرا درآورد و موفق هم بود؟

 

کسانی که این سؤال را می‌پرسند (آگاهانه یا ناآگاهانه) حداقل یکی از صفات خدا یعنی صفت علم را انکار می‌کنند! اگرچه در واقعیت امر ، منکر بیش از یکی از صفات خدا هستند. انگار تصور می‌کنند که خداوند زمانیکه این شریعت را نازل فرموده علم نداشته که امور جدیدی در حیات مردم به وجود می‌آیند که با اوضاع و شرایط نزول این شریعت متفاوت می‌باشد!

کما اینکه آن ها در واقع صفت حکمت را نیز نفی می‌نمایند! آنگاه که تصور می‌کنند که خداوند شریعتی نازل نموده که جز در محدوده‌ی زمانی مشخصی نمی‌توان آن را به اجرا در آورد، سپس مردم را تا روز قیامت به اجرای آن ملزم ساخته است!!

"این در حالیست که خداوند علیم و حکیم است! آنچنان که ذات خویشتن را توصیف نموده است اما بیشتر مردم نمی‌دانند."







چگونه است که گمان میکنیم این انحراف از مفاهیم اسلامی که اکنون امت اسلامی به آن گرفتار شده است را میتوان با چند موعظه و کار فرهنگی به سرانجام رساند و امت را با اسلام اصیل آشنا نمود درحالیکه  کلیه بیمارى هایى که امت اسلامى به آن دچار شده و آن را به "کف روى سیل" تبدیل کرده اند و دشمنان را به سمت آن جلب کرده و هم چون گرسنگان که به ظرف غذا حمله مى برند یورش آورده اند! خطرناک تَر از آن هستند که به صورت سطحى با وعظ و یا تربیت روحى، با شارژ عاطفى و یا روشنگرى فکرى و یا با تربیت جهادى درمان شوند! در صورتى که هر کدام ( وعظ ، تربیت روحی و... ) به تنهایى به کار گرفته شوند، بر این اساس که درمانى اورژانسى و سریع اند که امت را از شرایط فعلى اش خواهند رهانید و به وضعیتى دیگر مى رسانند! که این وضعیت جدید نیز دچار مشکلات زیربنایی متعددی خواهد بود.

باید واضح بگویم که ما در صدد ترمیم هاى جزئى در بناء به پا شده نیستیم، بلکه ما در صدد اساس بنائى هستیم که در شرف نابودى است و هر نوع ترمیمى اگر به تجدید بناء نینجامد ارزش خود را از دست داده و سودى به دنبال ندارد.







چند سالی ست که فکر من مشغول این سوال شده است که گذشته امت اسلامی چگونه بوده است و چگونه شده است . در پاسخ میتوان گفت در خلال این یک قرن و بلکه نصف قرن، امت اسلامی به کلى تغییر کرده و انگار هیچگاه وجود خارجى نداشته است.

-مصدر دریافت تغییر یافت و دیگر اسلام مصدر نیست و خدا و فرستاده ایشان (صلی الله علیه و آله و سلم) مصدر به شمار نمی روند بلکه تمدن اروپایی مصدر شد و به عنوان الگوی مطلوب برای دریافت و تقلید از او قرار گرفته است. دیگر اینجا در دل ها کلام خدای تبارک و تعالی پژواکی ندارد که می فرماید:

"أ فَحُکْمَ الْجَاهِلِیَّةِ یَبْغُونَ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُکْماً لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ‌" (مائده/ 50)
"آیا (آن فاسقان از پذیرش حکم تو بر طبق آنچه خدا نازل کرده است سرپیچی می کنند و) جویای حکم جاهلیت (ناشی از هوی و هوس) هستند؟ چه کسی برای افراد معتقد بهتر از حکم خدا حکم می کند؟"

-بلکه در نظر بردگان غرب (آنانی که تهاجم فرهنگی قلب و فکرشان را ربوده است)، بزرگداشت تمدن غربی به جای آنکه جاهلیتی قلمداد شود که کفر محسوب گردد، به مصدر تبدیل شده است  و اسلام در تصور آنان عقب ماندگی، کهنه پرستی، وحشی گری و فساد است.

-از حجاب زنان مسلمان به زندان و تاریکی تعبیر می شود! و لخت شدن او در خیابان ها پیشرفت و آزادی نام گرفته است.

-الحاد و کفر و تمسخر به کتاب خدا و سنت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) عنوان ""آزادی فکر و اندیشه" قرار گرفته است و خروج از اسلام و انتساب به غرب! به رتبه و علامتی تبدیل شده که بردگان غرب به آن مباهات می ورزند.

-سپس "مذاهب فکری" وارد شدند:
.ملی گرایی
.قوم پرستی
.سکولاریسم
.کمونیسم
.دموکراسی
.و...
تا از یک طرف به جای اسلام فکری بدیل باشند و از طرفی دیگر، امت را شدیدا متفرق سازند تا دشمن راحت تر بتواند آن را نابود کرده و ببلعد! در حالی که قبلا بلعیدنش در حالت اتحاد امت زیر پیوند اسلام بر او دشوار آمد، هر چند از وحدت سیاسی به معنای صحیح اش برخوردار نبود اما در حالت ""کف روی سیل"" بودن یک امر منطقی است و غیر از آن انتظاری نمی رود.

حال با این وضع چه انتظاری از این بردگان به ظاهر مسلمان میتوان داشت؟ تغییری بنیادین یا رفتاری دگر اندیشانه؟







قال الصادق علیه السلام:  یَا سُفْیَانُ أَدَّبَنِی أَبِی بِثَلَاثٍ ... قَالَ لِی- یَا بُنَیَّ …وَ مَنْ لَا یُقَیِّدْ أَلْفَاظَهُ یَنْدَم. (1)

- امام صادق علیه السلام فرمایند : ای سفیان پدرم مرا به سه چیز ادب کرد...پدرم فرمود: ای پسرکم...
هر کس زبانش را رها کند ، پشیمان میشود.

چه بسیار اوقاتی که ما بعد از صحبت کردن پشیمان شده ایم؛ آنجا بود که با خود گفتیم :چه خوب بود این حرف را نمی زدم.

-شخصی خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله ) آمد و عرضه داشت: مرا نصیحت کنید،
 حضرت فرمود: " اِحْفَظِ لِسَانَک " زبانت را نگه‏دار،
دوباره گفت: که نصیحتم کنید، حضرت مجددا فرمود: زبانت را نگه دار،
باز گفت: مرا نصیحت کنید،
باز مجدد حضرت فرموند: واى بر تو، مگر چیزى جز زبان، انسان را به رو در آتش خواهد افکند(2).

......................

گاهی اوقات در عرصه های اجتماعی شاهد این بی تقوایی ها میشیم ، و راحت با آبروی چندین ساله افراد که بعد از سالها درست زندگی کردن بدست آوردند ، بازی میشه ، بدون توجه به عواقب شومی که متوجه اونها و خانوادهاشون میشه.
در عرصه اجتماعی اگر حداقل "کمی" تقوا نیز داشته باشیم ، خیلی از مشکلات حل خواهد شد.


...............
پ.ن :
1- بحار الأنوار-ج75 -ص261  
2-تحف العقول-ص 94







سلام...

سلام خدمت تک تک دوستان مجازی.

خیلی وقته که وقتم اجازه اومدن در این مکان ها رو نمیداد اما ....

اما علی رغم کمبود وقت فکر میکنم مجددا باید پا گذاشت در این عرصه.

حالا که بعضی ها دوست ندارن ندا و صدای اسلام و انقلاب را به امت و ملت برسانند ما مجبور به فعالیت دوچندان میشویم.

من همان طلبه قدیمی هستم ...

همان طلبه...

شاید اندکی در پایه های بالاتر علمی بالاتر رفته باشیم ( که تنها فقط در اسم بالا رفتیم نه در معرفت ) اما من هنوز هم همان طلبه انقلابی هستم.

همان که به آرمان های مدینه الرسول اعتقاد دارد و هنوز هم در اندیشه برپایی مدینه فاضله است.

از خداوند متعال توفیق در این عرصه را خواستارم.







 

مسلما انقلاب اسلامی (بر اسلامی بودنش تاکید دارم) را میتوان  یکی از کم نظیرترین دست آوردهای بشر دانست که توان محاسباتی بسیاری از معادلات را در هم پیچید چرا که پیروزی خون بر شمشیر بود و  تا این زمان ، چنان دفاع جانانه ای را تاریخ به خود ندیده و نخواهد دید .

با مروری بر آموزه های امام روح الله و جانشین خلفشان ، امام خامنه ای (زید عزه ) به خوبی میتوان اهداف انقلاب را شمارش کرد و با نگاهی کاملا سطحی (بر سطحی بودنش تاکید دارم) به تاریخ سی و چند ساله انقلاب به راحتی میتوان نتایج کاملا منطقی را بدست آورد ، نتایجی که همه نشان از اعتلای قدرت کشورمان  میدهد و نوید بخش آینده ای درخشان است ، و در این که انقلاب اسلامی تا اینجای کار توانسته به خوبی به آنهمه جانفشانی های مردم در به ثمر رسیدن انقلاب  و استمرار آن در اوایل و طول حیات انقلاب پاسخ مثبت دهد جای هیچ شکی نیست (به کل این جمله تاکید دارم).

اما با تمام این نقاط مثبت ، یک ضعف عمده و جدی  وجود دارد که این ضعف را میتوان به مثابه یک ماه گرفتگی در صورت انسانی زیبا رو دانست ، و آن را نیز عملکرد ضعیف حاکمیت در اعتلای فرهنگ اسلامی و فرهنگ انسانی زیستن می دانم.

اینکه در این رابطه  نهادهای اجرای ما و بطور کلی حاکمیت یک نقش ضعیفی را اجرا کرده است جای هیچ شکی نیست و نیازی به اثبات آن نیست اما هدف این نوشتار تنها بیان یک ناراحتی و تاسفی قلبی ست از طرف یک سرباز که خود را کوچکترین عضو خانواده انقلاب میداند .

روی سخن من نه فقط به خانواده هایی است که فرزندان خودشان را در غریب سرای دنیوی تنها و یکه رها کرده اند بدون آنکه ابزار شناخت درست تفکر کردن و درست زیستن را به آنان بدهند بلکه خطاب من نیز متوجه مسئولینی است که به هر نحوی و به هر صورتی متولی کار فرهنگی در این کشور اند .

 ای آقایان آیا وقت آن نرسیده است کمی به فکر اسلام باشیم؟ هدف و آرمانتان چه شد؟ نکند تمام آنچه را که در کتب تاریخی خوانده ایم و تمام آنچه را که از مردان آهنین جان اوایل انقلاب شنیده ایم تمامی افسانه ای بیش نبوده ؟ آیا باید آنان را دست نوشته هایی ناشی از فکر انسانی آرمان گرا دانست؟ شما را چه شده است ؟ ما را چه شده است که چنین خوی غرب پرستی  به جانمان افتاده ؟ شما را چه شده است ، ما را چه شده است که چنین فرهنگ برهنگی زیستنی که نشان از ارتجاع در پوشش است ، برای مان افتخار شده است ؟ شما را چه شده است آ آیا یادتان رفته خوی انقلابی امام را نه تنها به خودتان متذکر شوید بلکه به فرزندانتان نیز آموزش دهید ؟ ما را چه شده است که در برابر وا دادگی برخی از مسئولین در مقابل ارزشهای اسلامی چنین ساکت شده ایم ( ولعنت بر دهانی که برای دفاع از اسلام ساکت بماند ) ؟ بخوانم برایتان آوازهای خوش انقلاب امامی را که ندای زیستنی مطابق فطرت را به ما میداد ؟ و یا آنجا که با نفس مسیحایی اش از قلع و قمع کردن قلم و گفتار نویسندگان فاسد میگفت؟  بگویید کدامشان را از یاد برده اید تا از همان صحیفه نور برایتان بخوانم ؟

اصلا امام را هم فراموش کرده اید و فراموش کرده ایم ، آیا امام حاضر را چه میکنید؟ ندای هل من ناصر ینصرنی او را چه میکنید ؟ نکند ندای او نیز در غربت سرد ایام ، فراموش شده است ؟ و شاید این سردی ایام به وجود ما نیز رسوخ پیدا کرده است؟ ( و خدا میداند ).

ای والدین و ای آقایان ، این ندای یک سرباز کوچک است که شما را میخواند به بازخوانی روزهای گذشته !. شما را دعوت میکند به خلوتی با خودتان !  شاید بتوانید پاسخ سوالهایم را در میان انبوه مشکلات خود ساخته تان بیابید !!!

ای والدین و ای آقایان ، این بود آسایش و آرامشی که به ما وعده میدادید؟ به راستی آیا این بود ؟  آیا شما به آن جوانی که به دلیل فساد اخلاقی جامعه هر روز در آشوب هیجانان جنسی خودش میسوزد ، میگویید آرامش ؟  و یا آنکه دختران جامعه حتی دل نکنند در یک فضای مجازی پا بگذارند تا نکند خدایی نکرده هزاران نفر او را تک بزنند ، میگویید آرامش؟  من از شما استدعا دارم به قبل از ازدواج خود و دقیقا به همان عنفوان جوانی تان بروید و بعد مجددا به سوالات این حقیر پاسخ بدهید!!!

تا به حال نگاهی به آمار خودکشی ، هرزگی ، لودگی ، فسادهای اخلاقی ، رفتاری و فکری داشته اید ؟ آیا نتایج اسف بار این آمار همان آرامش موعود شماست ؟  به آرمان های فرزندانتان نگاه کنید آیا این آرمانهای خیال بافانه ، همان آرامش است ؟  آیا آرمان ما بشود آن بازیگرخانمی که با افتخار با دوستش (از جنس مذکر ) به این ور و آن ور میرود و عکس میگرد، این آرامش است ؟  چرا به اخلاق فرزندانتان نگاهی نمیکنید ، آیا این همه فحاشی و حرمت شکنی همان آرامش است ؟  نکند آرامش در همان ثروت است ، پس چرا ثروتمندان کشور من در رفت و آمد میان خانه و مطب دکتران اعصاب و روان هستند ! نکند این همان آرامش وعده داده شده است؟  کدام است آن آرامش وعده داده شده ؟ من که آرامشی ندیده ام !! نه من بلکه تمام آن جوانانی که من دیده ام حتی آنان که به زعم خویش دارای مدارج علمی هم بوده اند نیز از این آرامش و اطمینان قلبی محروم اند (به اطمینان قلبی ، تاکید دارم )  !!! نگویید اسلام نقص دارد که برایتان مثال میزنم آنهمه آرامشی که در مدینه النبی حاکم بود ؟ نگویید اسلام ناتوان است که آرامش مردان راهش را برایتان مثال میزنم که آیت الله بهجت نیز یکی از آن مردان است (آیت الله بهجت را باز بیاد آورید ) !!!

حال شما را چه شده است و مارا چه شده است که اینچنین شده عاقبت زندگی مان ؟!! آیا وقت آن نرسیده است کمی هم به فکر خود و اطرافیان و جامعه باشیم ؟  آیا وقت آن نشده است تا به فکر باشیم که چه میدهیم به خورد فرزندانمان ؟ آیا زمان آن نرسیده است که  رسانه ها و سینما را دچار تغیراتی اساسی کنیم ؟

 من تنها یک نفرم اما مطمئن باشید به اندازه تمام جوانانی که آرامش را خواستند ( و شما آن را  از ما ربودید) ،  از شما نخواهم گذشت ؟ من به شما وعده میدهم مشارکت شما را در تمامی گناهانی که نسل کنونی انقلاب در حال ارتکاب آن است!!! شما در تمامی منجلاب های روحی و فکری و علمی و ... نسل کنونی شریکید ، چه بخواهید و چه نخواهید.

من به شما اطمینان میدهم که تا قیامت هیچ کدامتان را عفو نخواهم کرد ! این را به شما وعده میدهم .

 

و الحمدلله رب العالمین

همان سرباز ...

 

.....................................

پ.ن :

 

متن مذکور پر از ایرادهای ویراستاری و  نوشتاری ست و من نیز بدان آگاهم  اما زمانی که غصه ای عمیق بر جانت میافتد آن وقت پرداختن به این مسائل میشود حاشیه .....  







یکى از دوستان دانشجوى عزیز گفتند که به ما میگویند پازل دشمن را تکمیل نکنید - این از حرفهائى است که بنده زیاد تکرار میکنم؛ پازل دشمن را نباید تکمیل کرد - ایشان میگویند خب، پس انتقاد چه میشود؟ انتقاد هم نکنیم؟ من اعتقاد ندارم که نباید انتقاد کرد؛ اتفاقاً در یادداشتهائى که کردم - که حالا ان‌شاءاللّه اگر وقت شد، عرض میکنم اصرار دارم بر این که جریان دانشجوئى و جنبش دانشجوئى موضع انتقادى خودش را حتماً حفظ کندبه‌هیچ‌وجه توصیه‌ى ما این نیست که شما انتقاد نکنید. خب، چه کار کنیم که این انتقاد، تکمیل کننده‌ى پازل دشمن نباشد؟ روى این مسئله فکر کنید. نه اینکه بگوئیم تکمیل پازل دشمن که یک امر منفى است، با لزوم انتقاد که یک امر مثبت است، منافات دارد؛ نه، خب خود شما هم گفتید؛ من انتقاد کردم، در همه‌ى دنیا نقل هم شد؛ اما هیچ کس در دنیا ادعا نخواهد کرد که فلانى علیه نظام اسلامى یا فرض کنید که علیه تشکیلات مدیریت اجرائى یا تقنینى کشور دارد اقدام میکند. خب، شما هم همین جور انتقاد کنید. بنابراین انتقاد کردن میتواند به شکلى انجام بگیرد که به‌هیچ‌وجه مقصود دشمن را برآورده نکند و به تعبیرى که ما عرض کردیم، پازل دشمن را تکمیل نکند.

 

بیانات در دیدار دانشجویان 16/5/91







عذر اینکه ما به قانون عمل مى‏کنیم، غلط است. کدام قانون؟ قانون مخالف با اسلام؟ قانون مخالف با شرع؟ نباید به آن عمل بشود...  هر کس گفت که این کار خلاف شرع را باید مطابق قانون عمل کنید، توى دهنش بزنید- به هیچ کس اعتنا نکنید. نمى‏گویم حالا پاشید سیلى به او بزنید، لکن جلویش بایستید .

 

صحیفه امام، ج‏16، ص: 427







سلام 

چند وقتی دلم میخواست یک مطلب کوتاه  در خصوص انتخابات افغانستان بنویسم ولی فرصتش پیش نیومد ولی بحمد لله امشب یه وقت خالی پیدا کردم.

خوب همانطور که میدانید انتخابات افغانستان به دور دوم کشیده شد و دور دوم با رقابت عبد الله عبدالله و اشرف غنی برگزار  خواهد شد. اما مرحله اول چینش جالبی داشت که همین چینش مطمئنا تاثیر بسیار زیادی در مرحله دوم دارد.قبل از هرچیز بهتر است یک بیوگرافی کوتاه از کاندیدای ریاست جمهوری افغانستان خدمتتون عرض کنم.

1-عبدالله عبدالله که یک تاجیک محسوب میشود، کاندید جمعیت اسلامی یا همان جبهه متحد  ( 1 ) است و گرایش شرق دارد و به عبارتی  بهتر نیروی روسیه و ایران محسوب میشود و با 44 درصد آرا ، فرد اول راه یافته به دور دوم است. در مورد عبدالله عبدالله باید عرض کنم که ایشان پنج سال  پیش هم در انتخابات گذشته با حامد کرزای رقابت داشت که در آن زمان وقتی نتایج اولیه انتخابات اعلام شد عبدالله عبدالله با تفاوت آرا زیادی از حامد کرزای جلو بود و این نحوه جلو بودن تا شب هم ادامه داشت اما صبح روز بعد اعلام شد که حامد کرزای برنده انتخابات شده که به همین دلیل هم در افغانستان چند روز تظاهرات و اغتشاشات برگزار شد که با پا در میانی چندین نفر این آشوب ها تمام شد. البته لازم به گفتن است که در آن زمان یک هیئت پج نفره به انتخابات نظارت داشتند که سه نفر آنها خارجی و دو نفر آنها از خود افغانستان بودند که یک نفر از این دو آقای هزاره (فرد شیعی مذهب) وزیر ترانسفورت کنونی افغانستان بود و نفر دوم جناب لودین ( فرد سنی مذهب) از اعضا کمیسیون انتخابات بود که به دلیل اختلاس در کابل بانک فرار کرد و الان هم تحت تعقیب قرار دارد .

2-اشرف غنی ، فردی پشتو و نماینده مخالف دولت است  که با نام دموکرات شناخته شده و کاملا نماینده آمریکاست ، با 33 درصد نفر دوم راه یافته به مرحله دوم است.

3-دکتر زلمی رسول هم فردی پشتو  و کاندید دولت است و یا به عبارت بهتر باید بگیم یک محافظه کار به تمام معنا . البته ناگفته نماند که برادر حامد کرزای (عبدالقیوم کرزای ) به نفع زلمی رسول از انتخابات کنار رفت ولی خوب با این همه ، در مرحله اول متوقف شد.

4-عبدالرب رسول سیاف ،فردی  پشتو که با نام مستقل به میدان آمده. ایشان از علمای تسنن و رهبر حزب اتحاد افغانستان است و از الازهر مصر فارق التحصیل شده و تخصص حدیث دارد.

5-گل آقا شیرزی هم فردی پشتو محسوب میشه که با نام مستقل آمده . ایشان تاجر بوده و الان هم به کارهای تجاری مشغول است.

6-هدایت امین ارسلا هم یک پشتو ست و با نام مستقل به میدان آمده.

7- مابقی افراد رو ذکر نمیکنم چون تاثیری در انتخابات ندارند و شناختشان تاثیری در کلام ندارد.

این انتخابات به دلیل تعدد کاندیدهای پشتو باعث ریزش آرا در بین نمایندگان آنان شد که اگر این تعداد نماینده به میدان نمی آمدند قطعا انتخابات به دور دوم نمیرسید.اما در مقابل ،عبدالله عبدالله تنها نماینده تاجیک بود که تمام افراد تاجیک مطمئنا به این کاندید رای دادند اما  اکنون که انتخابات به دور دوم کشیده شده قطعا ما شاهد این خواهیم بود که نمایندگان دیگر پشتو با اشرف غنی ائتلاف کنند و به حمایت از غنی بپردازند چرا که عبدالله نه تنها موافق با ایران بلکه مخالف با سیاستهای غلط حاکم بر رفتارهای امروزی افغانستان هم هست  و مهمتر از همه ی این موارد عبدالله یک تاجیک محسوب میشود و این پیامدهای سنگین بسیار بدی برای پشتوهای افغانستان خواهد داشت لذا ائتلاف در دور دوم یک امر نزدیک به ذهن است . اما گذشته ی از همه ی این موارد به نظر بنده اگر عبدالله رای بیاورد اداره افغانستان بسیار سخت خواهد شد و مطمئنا در اواسط ریاست جمهوری با مشکلاتی مواجه میشود که اداره مملکت را سخت و چه بسا ناممکن خواهد کرد  چرا که افغانستان یک کشور طایفه ایست و همه ی مردم بر سنت طایفه ای عمل میکنند و همینطور اکثر افغانستان را طایفه پشتو ها تشکیل میدهند  و از آنجا که پشتو ها در مرزهای خاکی کشور پاکستان و دوطرف مرزهای خاکی جمهوری اسلامی ایران ساکن هستند ( و یا به تعبیر دیگر دو مرز مهم افغانستان در دست پشتو هاست)  لذا با توجه به تاریخ گذشته و اقدامات سیاسی امروزه افغانستان به نظر میرسد که پشتوها با استفاده از همین اهرم قوی و همینطور برگزاری اغتشاشات داخلی و برهم زدن نظم عمومی جامعه و اخلال در نظم اقتصادی و در نتیجه شاهد اغتشاشات خیابانی و یا ورود مجلس افغانستان به این موضوع باشیم و شاید هم شاهد کنار گذاشتن عبدالله از صندلی ریاست جمهوری افغانستان توسط مجلس باشیم ،  

در کنار مطالب گفته شده دور از ذهن نیست که ریاست جمهوری افغانستان با یک تاکتیک آموزش داده شده توسط آمریکائی ها پا به میدان گذاشته باشد به این صورت که با دستکاری در آرا انتخابات از به قدرت رسیدن عبدالله جلوگیری کردند و در عوض انتخابات را به مرحله دوم کشاندند که فرصت برای ائتلاف و در نتیجه پیروزی حزب مقابل فراهم شود.

لذا با توجه به مطالب عرض شده به نظر من بهترین کار برای عبدالله این است که به نتایج انتخابات اعتراض کند و خودش را به این صورت از مسند قدرت کنار بگذارد تا هم با اقتدار کامل از صندلی ریاست جمهوری کناره گرفته و هم حزب جمعیت اسلامی را دچار یک نوع خودفرورفتگی نکرده و هم خود را در میان انبوهی از مشکلات فرا رو قرار نداده است .

.............................

پی نوشت:


1-      جمعیت اسلامی یا به عبارت دیگر جبهه متحد توسط مولوی برهان الدین ربانی ( که قبل از حامد کرزای ریاست جمهوری افغانستان را به عهده داشت و در سال 1390 ترور شد که در زمان ترور رئیس شورای عالی صلح در افغانستان و مذاکره کننده ارشد دولت با گروه طالبان بود ) تاسیس شد . حامد کرزای رئیس جمهور افغانستان  هم یکی از اعضای این جمعیت بود که قبل از شکست طالبان در جبهه متحد شعبه پاکستان فعالیت میکرد . البته حامد کرزای در پاکستان به تدریس زبان انگلیسی در مراکز غیر دولتی  مشغول بوده و بعد از شکست طالبان ، که به دلیل تسلط به زبان انگلیسی توسط مولوی برهان الدین ربانی به آمریکایی ها برای تصدی ریاست جمهوری موقت معرفی میشود که در مدت هجده ماه بر صندلی ریاست تکیه میزند و به دلیل مواضع خوبی که در این مدت هجده ماه میگیرد مورد توجه و حمایت آمریکایی ها قرار میکرد و از طرف دیگر هم به دلیل پشتو بودن در بین مردم پشتو از محبوبیت برخوردار بود که با توجه به این دو موضوع در انتخابات ریاست جمهوری به پیروزی میرسد.







سلام رفقا...

مثل اینکه نفسهای پدربزرگم امشب آرامش نداشتند, او هم کربلایی شد...

چه زیبا بود داستانش , همو که هیچ کسی را نمیشناخت اما با خواندن زیارت عاشورا سینه میزد...

سپاسگذارتان میشوم اگر با نفسهای گرمتان برایش دعا کنید ...

دعا کنید که در این لحظات سخت همه ی ما محتاج دعاییم....






صفحات :
|  <  1  2  3  4  5  >  |